مروری بر کتاب عصر روشنگری
«به کار گرفتن فهم خویشتن در هر زمان، اصل بنیادی روشنگری است»
ایمانوئل کانت
همان گونه که هر صبح آسمان روشن میشود و تاریکی شبانه طرد میگردد، قوه فاهمه بشر نیز میبایست روشن گردد. سال 1691 اصطلاح «روشنگریِ قوه فاهمه» از منظر لغوی به ثبت میرسد. ذهنهای روشن میبایست بوسیله مفاهیم واضح و قوه حکمِ تقویت شده، بتوانند به روشنی تشخیص دهند که در حقیقت ماجرا چیست.
«روشنگری» یک ایدۀ مبارزه عقل محور علیه تصورات «تاریک» است، تصوراتی که همه چیز را همانند یک مه غلیظ، نامشخص و ناواضح مینمایند. روشنگری خود را در برابر خرافات و افراطی گری، غرض ورزی و تعصب، کوتاه فکری و خیالبافی قرار میدهد و همزمان یک ایده مثبت و برنامه دار جهت استفاده صحیح از قوه فاهمه است. روشنگری خویش اندیشیِ انسانهای بالغ را ترجیح میدهد و با همه قدرتهای خودکامه مقابله میکند، قدرتهایی که میخواهند مانع از استفاده مستقل از قوه فاهمه انسانی شوند.
اعتماد به عقل و آرزوی رهایی، روشنگری را به عنوان جنبشی فکری و سیاسی در اروپای دوران جدید توصیف میکند. عصر روشنگری به صورت تصادفی شامل قرن میان دو انقلاب بزرگ نمیشود، انقلابهایی که بواسطه آنها تسلط مطلق کلیسا و حکومت از میان رفت. عصر روشنگری از لحاظ تاریخی در سال 1689 با انقلاب باشکوه در انگلستان شروع شد و یک صد سال بعد در سال 1789 با انقلاب بزرگ در فرانسه، هنگامی که ایدههای ضد مذهبی و ضد فئودالی فیلسوفان فرانسوی بر تودههای مردم تاثیر گذاشت، به پایان رسید.
روشنگران آلمانی نیز موضع قدرتمند سومی را در اروپای مرکزی به وجود آوردند. اگر چه آنها کمتر از انگلیسیها تجربه محور، کمتر از فرانسویها منتقد مذهب و حکومت و کمتر از هر دو آنها سیاسی بودند، اما روشنگران آلمانی با ریسک پذیری فوق العادهای بحثهایی را در مورد عقل انتقادی و سعادت عملی مطرح کردند. روشنگری در واقع با نگاهی تاریخی- فرهنگی به گذشته، پروژهای اروپایی با ادعایی جهانی به شمار میآید.
رابطه بین عقل و مذهب یا به تعبیری دیگر رابطه بین اعتقادات مذهبی و عقلانیت نیز یکی از مهم ترین مسائل موجود در جنبش روشنگری بوده است، که بیشتر فیلسوفان عصر روشنگری از جمله ایمانوئل کانت بر خلاف «ایمان گرایان»، در اردوگاه «خردگرایان» قرار گرفته و به سازگاری و عدم تضاد بین عقل و مذهب اعتقاد راسخ داشته اند.
ایمانوئل کانت در سال 1784 یادآور شد که ما نه در عصری روشنگری شده، بلکه در عصر روشنگری زندگی میکنیم و به این موضوع اشاره کرد که روشنگری نه یک وضعیت، بلکه یک فرآیند و نه بودن، بلکه شدن است، در عین حال که فرجام تاریخ مشخص نیست و برای موفقیت عملی روشنگری هیچ ضمانتی وجود ندارد.
با اینکه پروژه روشنگری در اروپا طرح ریزی شده، اما صرفاً منحصر به اروپا نیست و کانت نیز «روشنگری» را به عنوان مفهومی جهانی درک میکرد. روشنگری بر روی «تعیین وضع انسان» متمرکز میشود و دغدغه آن، خروج انسان از نابالغی اش و حقوق هر انسان است. انسانی که یک شیء نیست، بلکه فردی بالغ با شأن و منزلت مختص به خود است.
روشنگری در تلاش است که از لحاظ فلسفی استدلال کند و از لحاظ عملی تحقق بخشد که انسان از لحاظ طبیعی استحقاق چه چیزی را دارد. روشنگری این حق طبیعی را به عنوان مجموعهای از حقوق بشر میشناسد که همه انسانها حق برخورداری از آن را دارا هستند و کانون این حقوق را آزادی فکری و سیاسی، سلامت جسمانی و حق مالکیت تشکیل میدهند.
عصر روشنگری میتواند به عنوان گذرگاه دوران پیشامدرن به مدرنیته (غربی) تعبیر گردد و بر همین اساس میتوان این عصر را به عنوان نقطه آغازین فرآیند دنیوی کردن امور و همچنین دوران پیدایش ایدههای حقوق بشر و دموکراسی ارزیابی نمود. همچنین از زمان انتشار کتاب تأثیرگذار «دیالکتیک روشنگری» توسط آدورنو و هورکهایمر، سنتی از تفاسیر انتقادی نیز تثبیت شده است، سنتی که ریشه در عصر روشنگری دارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.