مروری کوتاه بر کتاب علم، سیاست و گنوسیسم
مایۀ شادمانی اینجانب است که چند سطری مقدماتی پیرامون اثر اریک فوگلین تحت عنوان علم، سیاست و گنوسیسم مینگارم. مجلد یادشده از زمان انتشار به زبان آلمانی در سال 1959 و ترجمهاش توسط هنری رگنری در سال 1968، اثری کلاسیک در عرصۀ نظریۀ سیاسی مدرن بوده و بیانگرِ قدرت تفکر فوگلین، وضوح بیان او و نیز تحلیل منحصر به فرد، متقاعدکننده و ماهرانهاش در عصر مدرن است.
افزون بر این، اثر فوگلین نشان میدهد که علم نوین سیاست که رهین فلسفۀ کلاسیک و مسیحی است را میتوان بهمنزلۀ ابزار تشخیصی برای ناخوشیهای زندگی سیاسی معاصـــر تلقــــی کرد که ارائهدهندۀ راهکارهایی در حیطۀ همگن و همراستا ساختنِ علل و علوم گوناگون است.
مقدمۀ مختصر حاضر، بازتابی از چارچوب فوگلین در تحلیل، عقل سلیمِ در نگرش او و نیز بنیانهای فلسفی تحلیل اوست. افزون بر این، مایلیم جایگاه مطالب حاضر در این مجموعه در نقشۀ گستردهتر فلسفۀ فوگلین از امور انسانی را بیان داریم.
در این راستا، نخست یادآور میشویم که مجلد حاضر، مدعیات بخش بعد یعنی علم نوین سیاست (1952) را بسط داده و ژرفا میبخشد که بنا بر آن، «جوهرۀ مدرنیته، عبارت است از گنوسیسم».
به علاوه، در این اثر، مطالبی چند پیرامون «علم نوین» مطرح شده که در تجربۀ معمول و بهکارگیری شیوۀ ارسطویی ریشه دارد و لُبّ کلام در بخش دوم، توانایی اصلی فلسفۀ فوگلین است.
او با فهمِ عُقَلایی از مسئلۀ پیشِ رو بهعنوان یک امر مُسَلم، بحث را آغاز کرده و سپس از منظر تحلیل به سراغِ روشنگری در خصوص تجارب کلیدی واقعیتی میرود که همگان در آن شریک هستیم و از رهگذر آن، او چنانچه از جنبۀ فلسفی گرایش داشتهباشد و به دلایلی انگیخته شود، شریکِ کندوکاو در این حقیقت خواهد بود.
نخستین بخش این اثر، ابتدائاً در قالب خطابۀ آغازین استاد تازۀ علوم سیاسی دانشگاه مونیخ در ۶ نوامبر 1958 ارائه شد و به نحوی قابل فهم و درخشان، مسئلۀ بحران مدرنِ وجود انسانی را به بحث کشید.
لیکن سخن راندن پیرامون «گنوسیِسم» در متن این خطابه، مستقیماً و تا زمانی که برخی مختصات آن آشکار نشدهباشد؛ قابل فهم نیست. با این وجود، دسترسیناپذیری بلاواسطۀ بحثها دربارۀ گنوسیسم در این خطابه، تنها برای لحظهای بدل به سدّی بر سر راه فهم آن میشود، زیرا؛ افرادی که در زمینۀ اندیشههای فوگلین دستی بر آتش داشتهاند، نیازمند مقدمهای بر مطالب ارائهشده در این مجموعه نیستند و بالتبع، آنچه ارائه میشود، برای لحاظ کردنِ حال آن دسته از خوانندگان است که برخوردار از آشنایی کمتری با اثر او هستند.
بافتارِ گفتار فوگلین، جستجوی فیلسوف در پی حقیقت و مقاومت شخصی وی در برابر نا-حقیقت با نمودهای رنگارنگ آن بوده و فلسفهپردازی او، بهطور ویژه، انگیزۀ خود را از آن روی بهدست آورده که ناحقیقت، شرایط سیاسی را دستخوشِ تاثر ساخته و در این میان، هیچچیز از جنس دورویی و فریب نیست.
زیرا فوگلین باور داشت که پیشۀ فیلسوف برخوردار از اشتراکات بسیاری با رسالتِ دیگر انسانهاست و این باور را در نخستین سطورِ پیشگفتار خود (Antrittsvorlesung) با ظرافت توضیح میدهد و همچون آموزگار اصلی فلسفیاش افلاطون چنین استدلال میکند که فیلسوف کسی نیست مگر سرمشقی انسانی و نه از گونهای دیگر و ناهمگون.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.