حداقل از زمان آدام اسمیت، تصور توسعه (نه خود اصطلاح توسعه) ارتباط نزدیکی با تصور رشد اقتصادی داشته است. درواقع برخی اوقات منظور از توسعه همان رشد اقتصادی بوده است. اگرچه برخی اقتصاددانان جدید و عالمان نوین علوم اجتماعی اکنون به توسعه به صورت بسیار دقیقتری مینگرند و همانطور که میبینیم، حتی نهادهای مهم مالی و توسعهای بینالمللی، همچون بانک جهانی یا صندنوق بینالمللی پول امروزه در مورد توسعه به صورت سادهای نمیاندیشند و آن را معادل رشد درنظر نمیگیرند، اگرچه زمانی چنین فکر میکردند و هنوز هم رشد اقتصادی را یک عامل بنیادین در توسعه میدانند، امّا آنچه آدام اسمیت کوشید تا آن را توضیح دهد، دستاورد رشد اقتصادی برای «ثروت ملل» بود.
توسعه و اقتصاد
او استدلال کرد سرمایهداری که «به آرامی و به تدریج به وسیله امساک شخصی و رفتار خیرورزانه افراد موجب انباشت سرمایه شده بود، با تلاشی که در سطح عموم جریان داشت پیوسته و بدون وقفه برای بهتر شدن موقعیت، موجب پیشرفت انگلستان به سوی رفاه و ترقی گردید» این مهم، پیشرفت در نیروی کار تولیدی را به ارمغان آورد آنچنان که افراد بیشتری میتوانستند سهمی افزونتر از ضروریات و مواهب زندگی را در کشورهایی که او آنها را در تقابل با «ملل وحشی و شکارچی و ماهیگیر»، ملل «متمدن و شکوفا» میدانست به دست آورند.
- اسمیت فرزند اروپای قرن هجدهم بود و به همین علت لحن کلام او چندان نباید تعجبآور باشد، امّا ویژگی به شدت دوگانهی تفکرش را (در مورد ملل وحشی و متمدن) هنوز میتوان در تصورات و توصیفات معاصر پیرامون جوامع سنتی و مدرن (یا جوامع توسعهنیافته و توسعهیافته)، اگرچه نه دقیقاً با همان واژگان و در قالب آنچنان اصطلاحات سادهانگارانهای، تشخیص داد.
امّا مسئله اساسی مورد توجه اسمیت، دنبال کردن رشد اقتصادی به مثابه مؤلفه مهم، غیرقابل اجتناب و ضروری توسعه، امروزه در همهی کشورهای جهان مورد توجه است و سیاستگذاران، در هر جایی درصد ایجاد آنند. معمولاً رشد اقتصادی به افزایشهای سالانه ثابت در تولید ناخالص ملی یا درآمد سرانه (که میزان چهار درصد سالانه یا بیشتر آن برای یک کشور در حال توسعه بسیار خوب ارزیابی میشود) اشاره دارد.
در این زمینه: مارکس و نظریه دولتی
برگرفته از کتاب: دولت های توسعه گرا