نقش نظریه های توطئه در زندگی ما
روانشناسی یک رویکرد علمی ارائه میکند که با کمک آن میتوان تصدیق عینی برای این سؤال یافت که کدام عوامل شخصیتی و موقعیتی، باور یا عدم باور به نظریههای توطئه را تعیین میکنند. طبق این رویکرد تلاش ما برای رد یا قبول نظریه توطئه خاصی نیست. آیا ما به هر حال باید به نظریههای توطئه اهمیت بدهیم؟
آیا نظریههای توطئه سرگرمی بیضرر شمرده میشوند؟ آیا برای زندگی ما آسیبزا و نگرانکننده هستند؟
بحث من در مورد سؤال آخر است. ما باید نگران باشیم چون اکثر نظریههای توطئه غیرعقلانی و آسیبزا هستند. منظورم این نیست که رهبران، مدیران و سیاستمداران را بدون هیچ انتقادی دنبال کنیم.
یک تفکر انتقادی سالم، اقدامات افراد صاحب قدرت را با دقت ارزیابی کرده و در صورت مشاهده سوء مدیریت، نگران میشود. هرچند گاهی بین شک سالم و نظریهپردازی توطئه مخرب خط باریکی وجود دارد اما تفکر انتقادی همه نظریههای توطئه عجیب و دور از دسترس را بدون بررسی نمیپذیرد.
شاید بعضی نظریههای توطئه واقعی باشند، اما اکثر آنها در طول تاریخ غلط از آب درآمدهاند. منظور من نظریههای توطئه خاص است که منطق را به چالش کشیده، شاهد علمی را نادیده گرفته و مردم یا گروههای بیگناه را محکوم میکنند. اکثراً باور به نظریههای توطئه به فرد آسیب رسانده و اگر غیرعقلانی بوده، رفتار غیرعقلانی بیشتری را ایجاد میکند.
در عصر کنونی، اخبار دروغ فراوان در مورد واکسنها، مردم را نسبت به واکسینهکردن خود یا فرزندان بیمیل میکنند. این اطلاعات معمولاً ریشه در نظریههای توطئه دارند. افراد شرکتکننده در جنبش ضدواکسن معتقد بودند که واکسن علت اوتیسم بوده و صنعت داروسازی مدرک این راز را پنهان میکند. خیلی از مردم با خودداری از واکسن خود را در معرض بیماریهای خطرناک قرار میدهند.
شواهد علمی هیچ رابطهای میان واکسن و اوتیسم قائل نیستند. کشف واکسن به عنوان یک پیشرفت عظیم داروسازی، شهروندان را در مقابل بیماریهای تهدیدکننده حمایت کرد و همه ما باید متشکر باشیم. والدین عاقل فرزندان خود را در زمان مناسب واکسینه میکنند، اما گاهی باور به نظریههای توطئه مانع این کار میشود.
گاهی باور به نظریههای توطئه روی رفتار رأیدهندگان تأثیر گذاشته و نتیجه انتخابات را تغییر میدهد. در فصل پنجم خواهم گفت که باور به نظریههای توطئه مربوط به جایگاه جریانات سیاسی هم هست.
احزاب سوسیالیست رادیکال در سمت چپ طیف سیاسی و احزاب ضدمهاجرت در طرف راست. دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری کاملاً دوقطبی آمریکا در سال 2016 رئیسجمهور شد و حمایت گسترده از او مرا متعجب کرد. او با پراکندن نظریههای توطئه غیرعقلانی مثلاً اینکه تغییر آب و هوا شایعهچینیها است یا پشت جمله «اوباما در آمریکا به دنیا آمده» توطئهای در کار است، به این حمایت دست یافت.
اگر یک کاندیدای سیاسی نظریههای توطئه جذاب و قابلقبول منتشر کند، رأی دادن به او یک انتخاب موفقیتآمیز محسوب میشود. برخی نظریههای توطئه انتخابهای تأثیرگذار را در سطوح عالی سیاسی تعیین میکند. در سال 2002 رئیسجمهور آمریکا جرج دبلیو بوش به کنایه گفت: درست همین الآن عراق در حال ساختوساز تجهیزات تولید سلاحهای بیولوژیک است. و در سال 2003 گفت: جای شک نیست که عراق به تملک و مخفی کردن بعضی از مرگبارترین سلاحهایی که تاکنون ساخته شده ادامه میدهد.
با مقایسه این دو جمله ویژگیهای نظریه توطئه را مشاهده میکنیم:
الگو: یک تهدید وجود دارد و عراق باعث آن شد.
سازمان: عراق عمداً این کار را کرد.
ائتلاف: دولت صدام حسین.
خصومت: عراق از روی دشمنی این کار را کرد.
پنهانکاری مداوم: عراق این سلاحها را پنهان میکند و ما هرگز ندیدهایم.
این عقیده که عراق سلاحهای کشتار جمعی را پنهان میکرد با تعریف نظریههای توطئه ارائهشده توسط من در این کتاب تناسب دارد. به گواه تاریخ، این باور غلط بود ولی نتیجه ناخوشایند آن حمایت ملی و بینالمللی از جرج بوش شد تا او به جنگ عراق برود. مورخان معتقدند اکثر جنگهای قرون اخیر، براساس یک نظریه توطئه در مورد دشمنی دوطرف برافروخته شد.
نظریههای توطئه میتواند گروهها و مردم را علیه هم تحریک و تلاشها برای حل مسائلی که تهدیدی علیه ماست مثلاً نظریه توطئه آب و هوا، را ضایع کند. آنها تعیین میکنند که شهروندان به کدام رهبران سیاسی رأی بدهند. در هر صورت، فهمیدن ریشههای روانشناختی نظریههای توطئه کمک میکند که شهروندان با نگاه منتقدانه، آنها را بررسی کنند.
ما بیشتر در این برگه مطلبی در این رابطه منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب روانشناسی نظریههای توطئه