انسان
رویکرد اگزیستانسیالیسم به زندگی، بر محور اعتدال قرار ندارد. متفکران بزرگ اگزیستانسیالیست به شکلهای مختلفی در این خصوص به افراط گراییدهاند.
در این میان شاید بتوان “ابرانسان” را بحث برانگیزترین مفهوم مطرح شده در اگزیستانسیالیسم نامید؛ مفهومی که در فلسفهی نیچه شرح و بسط داده شده است.
ما “ابرانسان” نیچه را در میان آموزههای زرتشت مشاهده میکنیم، شخصیتی که بسیاری از آموزههای بحث برانگیز نیچه را به گفتار در میآورد. در جایی، زرتشت با جمعیتی که در انتظار تماشای نمایش یک بندباز مشهور هستند، مواجه میشود.
اما به جای نمایش، آنها با خطابهای از سوی پیامبر اگزیستانسیالیستی نیچه روبرو میشوند. زرتشت در میان زخم زبانهایش بیان میکند که پیام او به آنها این است: “من به شما ابرانسان را میآموزانم.”
شرح مفهوم ابرانسان توسط زرتشت گمراه کننده به نظر میرسد چرا که حدود سه دهه بعد این مفهوم در ترکیب با شعارهای نازیسم درآمد. با این حال آیا ابرانسان آرمان قدرت برتر و غلبهی مطلق است؟
در حقیقت زرتشت ابرانسان را به عنوان آرمانی ناتمام معرفی میکند که هر شخصی باید برای خویش ترسیم کند: “انسان چیزی است که باید بر آن چیره شد. شما برای چیره شدن بر او چه کردهاید؟” به بیان ساده تر، ابرانسان مقصد گذر به فراسوی محدودیتهای حاضر و اکتشاف امکانهای جدید تجربهی انسانی است.
اگرچه که نیچه وارث بسیاری از تعصبات خام دوران و طبقهی اجتماعی خویش است، اما هیچ نشان واضحی از مشخصههای فاشیسم در مفهوم ابرانسان او وجود ندارد. اتفاقا برعکس، ابرانسان نامی است که زرتشت به نپذیرفتن محدودیتهای موجود و مطالبه تجربههای جدید زندگی اطلاق کرده است.
ابرانسان نامی است برای هرآنچه که به فراسوی تعاریف جاافتادهی موجود حرکت کند. آن گونه که زرتشت بحث میکند: “تمام موجودات تا کنون چیزی فراتر از خویش را خلق کردهاند: حال آیا شما میخواهید که مایهی افول این موج عظیم باشید و به جای چیره شدن بر انسان، به حیوان عقب گرد کنید؟”
نیچه ابرانسان را نه به عنوان یک پاسخ، که به عنوان یک پرسش مطرح کرده است. پرسشی برای پرسیدن از حال، از برای آینده: آیا به راستی بر این باورید که وضع موجود به واسطهی قوانینی ابدی، یک بار برای همیشه ماندگار شده است؟
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم