اثرات روانشناختی
موسیقی به دلیل داشتن قدرت افزایش اعتمادبهنفس، منبع مهمی از انگیزه هست. موسیقی میتواند روحیهی ” تو میتوانی آن را انجام دهی” را به ما القا کند و به ما کمک کند تا بهترین نتیجه را بگیریم. علاوه بر این، پخش موسیقی ما را خوشحال میکند. دانشگاه مک مستر کشف کرد نوزادانی که در کلاسهای موسیقی تعاملی شرکت دارند خیلی بهتر از بقیه مهارتهای ارتباطی زودهنگام را از خود نشان میدهند و همچنین بیشتر میخندند.
معرفی موسیقی به نوزادان در سالهای اولیه میتواند زمینهساز توسعهی مادامالعمر موسیقی باشد. بازی با موسیقی میتواند روحیهی آنها را سرزنده نگه دارد، به رشد مغز آنها کمک کند و مهارتهای زبانی آنها را افزایش دهد.
همانطور که قبلاً گفته شد، هنگام پخش موسیقی، مواد شیمیایی که مسئول ” احساس خوب” هستند در مغز آزاد میشوند که سطوح طبیعی از محرکهای لذتبخش را ایجاد میکند و یک اثر آشنا پنداری در مغز ایجاد میکند. بهعبارتدیگر، هنگامیکه به یک آهنگ آشنا گوش میدهیم، تمایل ذاتی به آواز خواندن داریم، این به آن دلیل است خود به خود متن را پیش بینی میکنیم .
تأثیر موسیقی در بهبود خلقوخو، قابلتوجه است. موسیقی میتواند رنج عاطفی را کاهش دهد زیرا این توانایی را دارد که روحیهی ما را بالا ببرد و به ما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشیم. درنتیجه بدون آسیب زدن به خودمان، با فراز نشیبهای زندگی کنار میآییم.
موسیقی به ما کمک میکند تا آرامش داشته باشیم و استرس ناشی از فعالیتهای روزمرهی زندگی را کاهش دهیم. آن میتواند به آرامش ذهن ما کمک کند و منجر به آرامش و استراحت میشود. موسیقی باعث افزایش سطح آلفا در مغز میشود و توانایی ما را در یادآوری و بهبود حافظه افزایش میدهد. ” حالت آلفای ذهنی” همان چیزی است که دانشمندان از آن بهعنوان حواس ذهنی، تخیل، خلاقیت و حافظه و شهود یاد میکنند.
رسیدن به حالت آلفا به ما این امکان را میدهد که پذیرا، گشوده، خلاق و انتقاد کمتری داشته باشیم. دستیابی به حالت آلفا به ما کمک میکند تا بتوانیم راحتتر با استرس کنار بیاییم و اضطراب را کاهش دهیم.
وقتی غمگین هستیم و یا از افسردگی رنج میبریم، اغلب به دنبال موسیقی غمگین میرویم زیرا درمییابیم که این موسیقی به بهتر شدن احساس ما کمک میکند. هنگام تجربهی غم و اندوه، ممکن است افراد را بدبین تصور کنیم. بااینحال، تحقیقات نشان میدهد که ما در زمان ناراحتی، واقعبینانهترین حالت را داریم، پدیدهای به نام رئالیسم افسردگی.
در کنار شادی و غم، موسیقی ما را به اندیشهی تفکر دقیقتر، قضاوت تعصبی کمتر و دقت بیشتر حافظه تشویق میکند. نشان دادهشده است که گوش دادن به موسیقی غمانگیز، واقعگرایی افسردگی را القا میکند، بهعبارتیدیگر، موسیقی غمگین ارزیابی شخصی صادقانهتر و انتظارات واقعبینانهتر را ایجاد میکند. بنابراین واقعگرایی افسردگی، زمانی که انتظارات ما برآورده نمیشود، ” زمینهسازی ذهنی” یا ” بررسی واقعیت” را فراهم میکند.
تصور میشود که موسیقی غمگین به دلیل پاسخ مغز ما به عوامل شنیداری غمناک مانند صداهای پایین، آرام، زمزمه مانند منجر به احساس غم میشود . بعلاوه، تأمل شناختی از طریق تفکر اندیشههای غمانگیز ناشی از این عناصر یا اجتماع احساسات غمانگیز، عمیقاً مغز را به سمت غم و اندوه میکشاند طبق گفتههای دانیل جی لویتین، اکنون مشخصشده است که گوش دادن به موسیقی غمگین باعث آزاد شدن پرولاکتین میشود.
پرولاکتین همان مادهی شیمیایی است که زمانی که مادران از نوزادانشان مراقبت میکنند، آزاد میشود. آنیک هورمون تسکیندهنده است که باعث احساس راحتی میشود. اما پرولاکتین همچنین دارای تأثیرات روانشناختی مهم مانند ایجاد احساس آرامش، رفاه یا تسلی خاطر، یک حالت احساس آرامش مثبت است. برای مثال، پرولاکتین به دنبال رابطهی جنسی آزاد میشود و با رضایت و آرامش جنسی همراه است. به زبان ساده، موسیقی میتواند همان خلسهای را که فقط میتوان در یک موقعیت زیستشناختی احساس کرد، برای ما فراهم کند!
تأثیر برانگیختگی موسیقی بر روی خلقوخو با بهبود عملکرد شناختی همراه است. موسیقی فعالیت مغز را افزایش میدهد و دامنهی توجه را بهبود میبخشد. قسمتهایی از مغز که مهارتهای حرکتی، شنوایی و حافظه را کنترل میکنند در اثر قرار گرفتن منظم در معرض موسیقی، بزرگ میشوند.
وقتی به موسیقی گوش میدهید، قسمتهای مختلفی از مغز شما درگیر و فعال میشوند. آنیتا کالینز، مربی، پژوهشگر و نویسندهی برندهی جایزه درزمینهٔ ی رشد مغز و یادگیری موسیقی میگوید: زمانی که درواقع یک ساز را مینوازید، مغز و بدن شما بهصورت کامل فعالیت میکند.
مانند هر تمرین دیگری، تمرین منظم و ساختاری در نواختن موسیقی، عملکردهای مغز را تقویت میکند و به ما امکان میدهد که این قدرت را در سایر فعالیتها اعمال کنیم. موسیقی به ما کمک میکند تا ذهن خود را بر روی قدرت درونی خود متمرکز کنیم.
نواختن ساز یک تجربهی غنی و پیچیده است. به این دلیل که آن، اطلاعات را از طریق حواس بینایی، شنوایی و لامسه، همراه با حرکات موزون، تلفیق میکند. اگر موسیقی به سمت یک فعالیت شناختی سوق داده شود، نتایج بهتری ایجاد میکند. نوازندگان میتوانند همزمان چندین حس را پردازش کرده و مهارتهای چند حسی برتر را ایجاد کنند.
این بدان معنی است که آنها در ادغام ورودیهای مختلف ناشی از حواس مختلف بهتر هستند که میتواند منجر به تغییرات طولانیمدت در مغز شوند. بر اساس مطالعهی گزارششده در نشست انجمن علوم اعصاب شناختی، آموزش موسیقی ممکن است برای کودکانی که بهطور منظم تمرین میکنند، بین دو طرف چپ و راست مغزشان ارتباطی ایجاد کند. اسکن مغز توانسته است تفاوت ساختار مغز این نوازندگان با دیگر افزار را تشخیص دهد.
آموزش موسیقی همچنین ترکیبی از دقت زبانی و ریاضی است، جایی که نیمکرهی چپ بیشتر درگیر است، و در نیمکرهی سمت راست که توانایی ایجاد محتواهای جدید و خلاقانه را دارد نیز فعالیت های رخ میدهد. به همین دلایل، مشخصشده است که نواختن موسیقی باعث افزایش حجم و فعالیت جسم پینه آل مغز می شود.
جسم پینه آل، نوعی پل ارتباطی بین دو طرف مغز است که به پیامها اجازه میدهد سریعتر و از طریق مسیرهای متنوعتری از مغز عبور کنند. این مسئله این امکان را به نوازندگان میدهد که مشکلات را بهطور مؤثرتر و خلاقانهتر، در هر دو زمینهی دانشگاهی و اجتماعی، حل کنند.
اساساً هنگامیکه شما نواختن یک ساز موسیقی را یاد میگیرید، یا یک آهنگ را بهطور مداوم گوش میدهید، لحن و متن آن را یاد میگیرید، بنابراین توانایی شما در ذخیرهسازی اطلاعات صوتی افزایش مییابد. علاوه بر این، آزمایشگاه علوم اعصاب شنوایی در دانشگاه نورث وسترن تائید میکند که موسیقی و خواندن دارای مکانیسمهای عصبی و شناختی مشترک هستند، که مهارتهای خواندن و حافظه را تقویت میکنند. صرفنظر از سن، موسیقی تأثیرات مثبتی بر جنبه های شناختی فرد دارد.
ازآنجاکه ساخت موسیقی مستلزم تدوین و درک محتوای احساسی و پیام آن است، نوازندگان غالباً عملکرد اجرایی بالاتری دارند. این مسئله میتواند بر روی وظایف مهم مانند پردازش و نگهداری اطلاعات، کنترل رفتار، تصمیمگیری و حل مسئله تأثیر بگذارد. همهی اینها وظایف بههمپیوستهای است که نیاز به تجزیهوتحلیل همزمان از هر دو جنبهی شناختی و عاطفی دارد. این توانایی همچنین در نحوهی کار سیستمهای حافظهی ما تأثیر میگذارد. درواقع، نوازندگان با افزایش عملکرد حافظه در ایجاد، ذخیره و بازیابی خاطرات سریعتر و کارآمدتر میباشند.
موسیقی از زمان اولین تمدنها وجود داشته و بهطور منظم در بیشتر مجالس و مراسم اجتماعی حضورداشته است. حضور در مراسمی (جشن تولد، جشن فارغالتحصیلی یا حتی خاکسپاری) بدون نواختن نوعی موسیقی نادر یا حتی شاید عجیب باشد.
بهنوعی، گنجاندن موسیقی در مجامع اجتماعی باعث ایجاد وحدت و تعادل بین مردم میشود و به نظر میرسد که این امر باعث بهبود ارتباطات میشود. نقش موسیقی و وحدت را میتوان در تمرینات نظامی مشاهده کرد، جاییکه افراد تازهکار در حالیکه مشغول انجام یک کار جمعی هستند، آوازها را یکصدا میخوانند.
برآورد دامنهی تأثیراتی که موسیقی بر جامعه دارد، تقریباً دشوار است زیرا موسیقی میتواند برای بسیاری از افراد همهچیز باشد. وقتی احساس ناامیدی میکنیم، میتواند به ما روحیه دهد، وقتی شک داریم، به ما اطمینان میدهد، وقتی گمراه هستیم، به ما آموزش میدهد. موسیقی ممکن است نوآوری را افزایش دهد زیرا آن باعث میشود آسانتر به خلاقیتهایمان دسترسی پیدا کنیم. داشتن این وضعیت ذهنی منجر به افزایش کیفیت زندگی ما میشود.
وقتی موسیقی بهصورت جمعی تجربه شود، همدلی را افزایش میدهد و ماهیت ما را بهبود میبخشد که این مسئله به برآورده شدن نیازهای اجتماعی ما کمک میکند. به همین ترتیب، نواختن موسیقی همراه با دیگران یا لذت بردن از موسیقی زنده مغز را به تولید هورمون اکسی توسین تحریک میکند.
ازآنجاکه اکسی توسین پیوند و اعتماد دیگران را تقویت میکند ” مولکول اعتماد” و ” مولکول اخلاقی” نامیده میشود. شواهدی وجود دارد که موسیقی باعث افزایش سطح اکسی توسین میشود و باعث میشود ما سخاوتمندتر و قابل اعتماد تر شویم برخی مطالعات پیرامون رفتارهای اجتماعی مثبت صورت گرفته است.
نوعی رفتارهای داوطلبانه که به سود دیگران می انجامد مانند همدلی، مهربانی، سخاوت، کمک و همکاری. گوش دادن به موسیقی باعث میشود که تمایل افراد برای کمک به دیگران افزایش یابد. این امر بهویژه وقتی موسیقی در یک گروه مانند رقص، بازی در یک گروه یا ارکستر یا حضور در یک کنسرت نواخته میشود، بسیار قابلتوجه است. گوش دادن به اشعار مثبت میتواند بر مهربان بودن و سخاوتمندی شما و حتی در نوع خرج کردن پولهایتان تأثیر بگذارد.
این تأثیر اجتماعی مثبت موسیقی هم در بزرگسالان و هم در کودکان مشاهدهشده است. مشخصشده است که موسیقی باعث میشود کودکان در ۱۴ ماهگی مفیدتر باشند. مشتریان رستوران هنگام پخش موسیقی با پیامهای مثبت، در زمان سرو کردن غذا، انعام بشتری میدهند و علاوه بر این، متن ترانههای مثبت باعث میشود افراد نسبت به افراد متفاوت با خودشان تعصب و ترس کمتری نشان دهند.
موسیقی همچنین در همکاری گروهی تأثیر میگذارد و میتواند وطنپرستی را به مردم القا کند. به همین دلیل است که اکثر کشورها یک سرود ملی دارند که ممکن است قبل از مسابقه در مدارس بین کودکان و توسط تیمهای ورزشی آنها بطور منظم خوانده شود. گروههای تحتفشار ممکن است هنگام راهپیمایی یا اعتراض برای مطالبهی حقوق خود، آهنگهایی سر دهند.
هر چه اختلال بیش فعالی، بیش از اندازه بر جنبههای زندگی ما تأثیر بگذارد، تهدیدی برای افرادی که با آنها رابطه داریم، بخصوص رابطهی عاشقانه، حساب میشود. در رابطهای که یکی یا هر دو شریک زندگی مبتلابه بیش فعالی باشند، احتمال خراب شدن رابطه یا تأخیر در تعامل طرفین افزایش مییابد. این بدان معنا است که روابط صمیمانه بین آنها بهراحتی و در اثر سوء تفاهمات خراب میشود و یا رابطه به خاطر کینهی ناشی از احساسات فروپاشیده به ناامیدی میانجامد.
با توجه به ارتباطات، توانایی گوش دادن یک مهارت اساسی در زندگی بهحساب میآید. هرچقدر این مسئله کمتر موردتوجه قرار گیرد، آگاهی ذهنی و وحدت فردی در معرض خطر قرار میگیرد. بسیاری از افراد از مهارتهای ضعیف گوش دادن رنج میبرند و این اغلب تأثیرات منفی بر بهرهوری آنها دارد.
بهنوعی ارزیابی و ادراک ما از دیگران تابع نحوهی گوش دادن و سپس صحبت کردن است. اگر ما شنوندهی خوبی نباشیم، بهاحتمالزیاد در حفظ روابط با همکاران در محل کار، دوستان، خانواده درنبرد هستیم. بهطور طبیعی شنیدن و گوش دادن هر دوبهیک صورت تعریف میشوند اما درواقع آنها کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. فرد میتواند توانایی کاملی درزمینهٔ ی شنوایی داشته باشد اما درعینحال شنوندهی ضعیفی باشد.
البته گوش دادن به آن آسانی که به نظر میرسد، نیست. بااینحال موسیقی از طریق توانایی خود در بهبود تمرکز، میتواند مهارت گوش دادن را تقویت کند. هر زمان گه موسیقی پخش میشود، تمایلی طبیعی به تمرکز وجود دارد و میتوان از آن برای بهبود کلی مهارت شنیدن استفاده کرد.
قدرت موسیقی در اصلاح نقاط ضعف شنوایی ناشی از تأثیرات آن بر روی نیمکره چپ و راست مغز است که مسئول دانش و حافظه هستند. وقتی این قابلیتها بهبود مییابد، توانایی گوش دادن به دیگران نیز بهبود پیدا میکند.
موسیقی کلاسیک بیشترین کاربرد را در افزایش مهارت گوش دادن پیداکرده است. آن منبع خوبی برای مراقبه است و کمبود متن بیشتر به ما کمک میکند تا با خودمان هماهنگ شویم و گوش دادن را بهبود بخشیم. توضیف های موسیقی همراه با اصوات محیطی و برخی از صداهای پسزمینه نیز میتوانند سطح تمرکز مارا افزایش دهند.
ارتباط بین قافیه ها و مهارتهای گوش دادن به بهترین وجه میتواند در بچههای کوچک مشاهده شود. وقتی ما برای بچههای کوچک شعر با قافیه میخوانیم، آنها بهطور طبیعی میخواهند بیشتر ازآنچه ما فقط با کلمات بیان کردیم، گوش دهند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب قدرت شفا بخش موسیقی