خطا بودن عقاید
به جای اینکه این مقاله را “عقایدی که به بشریت آسیب زدهاند” بنامم، آن را “عقاید به بشر آسیب زدهاند” مینامم.
از آن جایی که آینده قابل پیش بینی نیست، و طیف گستردهای از عقاید و افکار ممکن در مورد آن وجود دارد، احتمال درست بودن عقیده مورد باور هر شخص، بسیار اندک است.
به جز طلوع خورشید که ربطی به روابط و مناسبات انسانی ندارد، هر اتفاقی که فکر کنید ده سال دیگر رخ میدهد، خیالی بیش نیست.
زمانی که پیش گوییهای مایوس کنندهای را به یاد میآورم که خودم آنها را میگفتم، این اندیشه را تسلی بخش مییابم.
ممکن است بگویید :چگونه بدون فرض بر قابل پیش بینی بودن آینده، سیاست مداری ممکن خواهد بود؟ من معتقدم مقداری آینده نگری ضروری است.
منظورم این نیست که ما کلا از همه چیز بیخبر هستیم، پیشگویی معقولانهای است که اگر شما به شخصی بگویید که او آدم بی شرف و یا احمقی است، از شماخوشش نخواهد آمد.
و باز همین پیشگویی درست و معقولانه است که اگر همین حرف را به هفتاد میلیون نفر دیگر بزنید، آنها از شما خوششان نخواهد آمد.
محتاطانه خواهد بود اگر فرض کنیم رقابت تنگاتنگ باعث ایجاد دوستی و رفاقت بین رفقا نمیشود. احتمال بالایی وجود دارد که اگر دو کشور که هر کدام مجهز به تسلیحات مدرن هستند در حد فاصل مرزی باهم روبرو شوند، و زمامدارانشان مشغول توهین متقابل باشند، مردم هر دو طرف به احتمال زیاد متشنج میشوند و یکی از آنها از ترس احتمالی طرف مقابل حمله خواهد کرد.
محتاطانه است که فرض کنیم یک جنگ مدرن، سطح شکوفایی و رونق را حتی در میان فاتحان جنگ بالا نخواهد برد، آگاهی یافتن از این کلی گوییها سخت نیست. آن چه که سخت است این است که عواقب دراز مدت یک سیاست مشخص را با جزییات پیش بینی کنیم.
بیسمارک با هوش و ذکاوت سرشارش فاتح سه جنگ شد و آلمان را متحد کرد. ثمره کارش در دراز مدت این بود که آلمان متحمل دو شکست عظیم شد.
و همه اینها به خاطر این بود که او به آلمانیها آموخت که به مصالح کشورهای دیگر به جز آلمان بیتفاوت باشند. و چنان روحیه ستیزه جویانهای را به وجود آورده بود که در نهایت کل دنیا راعلیه جانشینش متحد کرد.
خودخواهی چه در سطح فردی و چه در سطح ملی اگر از حد بگذرد، عاقلانه نیست. ممکن است به مدد شانس موفقیتهایی حاصل گردد، ولی اگر شکست بخورند، شکست مفتضحی خواهد بود. بسیاری از افراد چنین خطری نمیکنند مگر اینکه عقیده یا تئوری ای، آنها را تایید و حمایت کند. زیرا فقط عقیده است که انسان ها را کاملا بیاحتیاط میکند.
ما بیشتر در برگه ای دیگر در مورد بخشی از این کتاب مطلب گذاشتهایم
برگرفته از کتاب در ستایش شکاکیت
نوشته برتراند راسل