نبود ساز و کار قضایی
سؤال: «اگر شما یک آمریکایی بودید، به چه کسی رأی میدادید؟»
جواب: «ترامپ. من از او واهمه دارم. به نظر من، هیلاری خطر واقعی است… در هر جامعه مجموعۀ کاملی از قوانین نانوشته، نحوۀ عملکرد سیاسی و چگونگی ایجاد آراء عمومی وجود دارد.
ترامپ باعث ایجاد آشفتگی در این زمینه شد و اگر ترامپ به پیروزی برسد، دو حزب بزرگ جمهوریخواه و دموکرات، باید به اصول اولیۀ خود برگردند و در شیوۀ خودشان بازنگری کنند و شاید برخی مسائل در این زمینه رخ بدهد.
اگر ترامپ برنده شود، میتواند بسیار سخت و ناامیدکننده باشد… توجه کنید که آمریکا همچنان کشوری دیکتاتور و مستبد نیست و حکومت فاشیستی را مرسوم نخواهد کرد.
اما این نوعی بیداری بزرگ به شمار میآید. فرایندهای سیاسی جدید به حرکت درخواهند آمد و شروع میشوند.» اسلاوی ژیژک، فیلسوف اسلوونیایی و ستارۀ راک مارکسیسم امروزی، در کانال چهار اخبار انگلیس در تاریخ 3نوامبر2016 حضور یافت. او فکر کرد که میتواند طرفدارانش را با بیانیۀ فوق حیرتزده کند؛اما سخنان وی در ترکیه با بیاعتنایی مواجه شد. همانند ناامیدی و بیچارگیای که قبل از انتخابات و همهپرسی ترکیه و زمان روی کارآمدن اردوغان در سال 2002، توسط نظریهپردازان سیاسی ترکیه بیان شده بود.
وقتی که ژیژک این ایده را مطرح نمود، مفهوم «وقتی تشکیلات مختل شود، یک حرکت سیاسی جدید برای بهترشدن وضعیت سیاسی پدیدار خواهد شد» به موضوعی کلیشهای و خستهکننده تبدیل شده بود. چنین نظریهای را مدتهاست که مخالفان در ترکیه تحقیر میکنند. بهطور کلی، جایی که افراد این سخنان بیپایان را ابراز میکنند، ممکن است بهعنوان همدست با رژیم استبدادی دیده شوند که کشور در آن به سرانجام رسیده است.
زمانی که برخی از این روشنفکران بدبین به کشورهای اروپایی خود تبعید شدند، بیانیههایی دادند در این باره که چطور اردوغان بهناگهان دیکتاتور از کار درآمد و اینکه چقدر باعث شگفتیشان شده است. افرادی که مقاومت کرده بودند و همچنان زیر نظر رژیم استبدادی زندگی میکردند و برای دموکراسی در خط مقدم مبارزه میکردند و به دفاع از آخرین سنگر خود، یعنی صندوق آراء، میپرداختند، فقط قادر بودند که با تحقیر، درباره نحوۀ فریب تبعیدیها و ناامیدی دور از پیشبینی آنها بخوانند.
«ازاینرو، من از آنارشیسمان پساساختارگرای اینجا هستم که به نظارت بر صندوقهای آراء میپردازم. بله، اکنون هر کسی جایگاه خود را میداند.»
در تاریخ 1نوامبر2015، این توییت، در مجموعهطنز ترکی، به لحظهای کلاسیک بدل شد که در روز انتخابات عمومی ارسال شد و در بین جمعیت انبوهی از افراد تحصیلکرده به اشتراک گذاشته شد که داوطلب نظارت بر صندوقهای آراء بودند.
در تمام نقاط کشور، وب داوطلبان، به لطف تلاش و انرژی بیپایان افرادی که در سال 2013 به شورش گزی ملحق شده بودند، بهصورت حرفهای سازماندهی شد و تصمیم گرفته شد که فعالیت سیاسی پس از اعتراضات ادامه یابد. اصل غمانگیز این شوخی، که سقوط از اوج نظریۀ چپگرا به زمین سخت و سیمانی تمرینهای اساسی دموکراتیک بود، مورد توجه بسیار واقع شد. اینها کسانی بودند که ترجیح میدادند در جنبۀ نظری امور باقی بمانند تا اینکه با ابتذال سیاست احزاب درگیر شوند و تا وقتی که یک روز آنها متعهد شدند که دولت ترکیه را در انجام تقلب انتخاباتی دیگری متوقف میکنند.
با توجه به اوضاع ناخوشایند و حزنآور فضای سیاسی، عملکرد فکری آنها از کار افتاده بود و در مراکز رأیگیری ماندند تا مطمئن شوند که حامیان اردوغان، مانند انتخابات قبلی، در آمار صندوق دستکاری نکردهاند.
افرادی که این شوخی را تکرار میکردند، اشارهای نیز به سالهای گذشتهای داشتند که طی آن سرگرم تماشای این بودند که تشکیلات و بخشهای فاسد دولتی چگونه متزلزل شدهاند و به معنای واقعی کلمه، اسپین داکترهای بیرحم جنبش پوپولیستی چگونه این تشکیلات را دچار ساختارشکنی کردهاند.
این شوخی کنایه از این بود که پیش از این، بسیاری از آنها دموکراسی مدرن را پنجرهای برای سیستم نئولیبرال میدانستند و از تماشای مجازات دستگاه دولتی جهت ریاکاری لذت میبردند. اما اکنون آنها دگرگونی عجیبی را تجربه میکردند؛ چرا که مجبور بودند از دستگاهی سیاسی دفاع کنند و از یک نظام دموکراسیپارلمانی محافظت میکردند که اکثرشان گمان میکردند از مد افتاده است.
متأسفانه مدتها پیش از اینکه نظارت بر انتخابات وظیفهای انکارناپذیر تبدیل شود و بسیاری را به شهروندان مبارز بدل نماید، یک دهه حاکمیت پوپولیست راستگرا در ترکیه به تصویب رسیده بود و اثبات کرد که جهان سیاسی از قوانین طبیعی ارائهشده در انتظارات بزرگ ژیژک پیروی نمیکند؛ در واقع، حملات راستگرایان سبب برقراری نوعی بیداری بزرگ نمیشود و همچنین ساختارهای آسیبدیدۀ سیاسی به دو دلیل ساده خود را از پایین به بالا کشیدند و اصلاح نمودند: دلیل اول اینکه برخلاف فضای مادی، جهان سیاسی هیچ سطح مقاومتی را شامل نمیشد که بتوان آن را «ته» خواند؛ دلیل دوم اینکه، حتی اگر شما معتقد باشید که سیاست به ذلت رسیده است، هیچ دلیلی وجود ندارد که در آنجا باقی بماند.
با وجود این، این بدبینی امیدبخش همچنان مؤثر بود و سبب ساکتماندن صداهای مخالف در طول دورۀ غرقشدگی میشد و صاحبان خودشان را در نوعی برزخ مشاهده کردند. حامیان انتظارات بزرگ، وضعیت رو به وخامت را با اطمینانبخشیدن به گروههای مردم که هنوز به قعر برخورد نکردهاند توجیه کردند تا آنها از این طریق دوباره بتوانند به سطح زمین برگردند.
طبیعت انسان مایل است که اظهارات امیدوارکننده را باور کند، حتی اگر واقعیت بهطور مداوم آنها را تکذیب کند؛ بنابراین مخالفان همچنان منتظر بودند که شاید این موارد به حقیقت بپیوند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب چگونه یک کشور را نابود کنیم