ابزار
فرض کنید که شما به عنوان یک شهروند معمولی، در حال تماشای اخبار هواشناسی هستید. گویندهی خبر با نشان دادن نشانههایی بر روی نقشه میگوید که فردا باد خواهد وزید.
شما متوجه هستید که این نشانهها حامل پیامهایی میباشند اما توجهی به معنای دقیق آنها ندارید. روز بعد، شما وزش ملایم باد را بدون معنای خاصی احساس میکنید.
حال فرض کنید که شما کشاورزی میباشید که در انتظار فرا رسیدن زمان درو کردن محصولات خود هستید. برای شما نیز باد وزیدن میگیرد و آن را احساس میکنید، اما در نظر شما این باد، باد جنوبی است و به شما خواهد گفت که حالا بهترین زمان برای درو کردن محصولاتتان است.
برای بینندهی اخبار، نشانههای روی نقشه، صرفا پیامهایی هستند که میتوانند اطلاعاتی درمورد باد به او بدهند و برای عابر پیاده، باد تنها نوازشی مطبوع از آب و هوا است.
اما برای کشاورز، باد، چیزی است که به کمک آن، رفتار هوا را با قصد خاصی پیشبینی میکند: در گسترهی این قصد، باد تبدیل به چیزی میشود که هایدگر آن را “ابزار” میخواند. هر نشانهای، میتواند نوع خاصی از ابزار تلقی شود.
هر چیزی در راستای فایدهمندی آن برای ما قابلیت تبدیل شدن به “ابزار” را دارد. لوازمی چون چکش یا کامپیوتر از نمونههای آشکار آن هستند. اما همانطور که مثال کشاورز و باد به ما نشان داد، “ابزار” مفهومی گسترده تر دارد.
وقتی ما چیزی را به عنوان یک نشانه درک میکنیم و به آن در قالب قصدیت خود نگاه میکنیم، آن گاه آن نشانه تبدیل به نوعی ابزار میشود. برای کشاورز، باد نیز مانند یک داس، نوعی ابزار کار است.
برای استفاده از چیزها به عنوان ابزار، باید آنها را به طور مشخص بشناسیم و علاوه بر آن از ارتباط آنها با یکدیگر نیز شناخت کافی داشته باشیم: باد جنوبی و داس، هر دو به جهانی تعلق دارند که کشاورز در آن “درگیرانه” و با دلمشغولی، کارهایش را به انجام میرساند.
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم