عقاید نظری -یا به اصطلاح اصول دیناصول نظری دین - نشر پیله

اصول نظری دین

کتاب رساله ‌ای درباره رواداری
Rate this post

عقاید نظری -یا به اصطلاح اصول دین- را نمی‌توان با قوانین کشور بر هیچ کلیسایی تحمیل کرد. چرا؟ زیرا آن‌ها به باور افراد مربوط هستند و چیزی که ما به آن باور داریم بر اراده ما متکی نیست و احمقانه است که یک قانون از مردم بطلبد کاری را انجام دهند که از توان آن‌ها خارج است.

اصول دین

اما به اندازه‌ی کافی در این مورد حرف زده‌ام، تو می‌گویی «خب بگذار آدمیان لااقل به زبان بگویند که باور دارند». یعنی برای نجات روح‎شان، به آدمیان و به خدا دروغ بگویند؟ چه دین دوست‌داشتنی‌ای! تنها دلیلی که یک حاکم می‌تواند برای تحمیل چنین قانونی داشته باشد این است که او گمان ‌کند این راهی است برای نجات روح انسان‌ها، اما اگر او چنین می‌اندیشد، نشان می‌دهد که چه فهم ناقصی از راه رستگاری دارد.

گرچه اصول نظری دین ربطی به قوانین مدنی ندارد، وضعیت اصول عملی دین به شکل دیگری است. خوب زیستن – یعنی زندگی کردن به شکلی که از نظر اخلاقی پسندیده باشد – بخش قابل توجهی از دین و پاکدامنی حقیقی است و همچنین به امور حکومت مدنی مربوط است پس هم برای امنیت روح انسان‌ها و هم برای امنیت کشور حیاتی است.

بنابراین اعمال اخلاقی به حیطه صلاحیت هر دو آن‌ها مربوط است: هم به دادگاه‌های ظاهری و هم دادگاه‌های باطنی، هم به حاکم مدنی کشور و هم به وجدان شخصی هر فرد. پس ما باید هشیار باشیم مبادا یکی از این حیطه‌های صلاحیت با دیگری تداخل کنند و بین حافظ آرامش عمومی (حاکم مدنی) و حافظ پاکی روان آدمیان (رهبر کلیسا) مناقشه‌ای ایجاد شود. اما اگر آنچه را درباره‌ی مرز بین این دو حاکمیت گفته‌ام به یاد داشته باشیم و آن را رعایت کنیم هیچ سختی‌ای پیش رو نخواهد بود.

هر انسانی یک روح نامیرا دارد که می‌تواند یا به سعادت اخروی برسد یا به شقاوت اخروی دچار شود. لازمه سعادت اخروی انسان باور به اصول و انجام اعمالی است که جلب رضایت خدا در گرو آن‌ها است.

دو نکته از این سخن برمی‌آید: الف) داشتن این باورها و انجام این اعمال وظایف اصلی بشریت هستند و ما باید تا جای ممکن و با احتیاط بکوشیم که بفهمیم آن‌ها چیستند و انجام‌شان دهیم زیرا هیچ‌چیز در این جهان نسبت به آنچه در ابدیت منتظر ما است سنگین‌تر نیست و اصلا امکان مقایسه بین این دو وجود ندارد. ب) هیچ انسانی با عقاید غلط خود یا شکل نادرست عبادت خدا به حقوق انسانی دیگران تعرض نمی‌کند و عذاب اخروی یک فرد به امور انسان‌های دیگر هیچ آسیبی نمی‌زند و تلاش برای رستگار کردن روح هر فرد تنها به خود او مربوط است.

مقصودم از این حرف‌ها این نیست که هشدارهای خیرخواهانه و تلاش برای دور کردن انسان‌ها از خطا را محکوم کنم، که به‌راستی از وظایف اصلی مسیحیان است. هر کسی مجاز است تلاش کند تا با استفاده از هرگونه تشویق یا استدلال که می‌خواهد، توجه آدمیان را به رستگاری‌شان جلب کند؛ اما نه با استفاده از زور و اجبار یا هرگونه تلاش برای غلبه. در این امور، هیچ‌کس مجبور نیست از هشدارها و رهنمودهای کسی دیگر تبعیت کند مگر اینکه به‌راستی با آن‌ها قانع شده باشد.

اما در کنار روح نامیرا و حیات ابدی در جهان اخروی، هر انسان حیات موقتی در این دنیا دارد. حیات دنیوی شکننده است و زمان به پایان رسیدن آن مشخص نیست. پس انسان برای زندگی دنیوی به حمایت هم‌نوعان خود نیازمند است که جز با تلاش سخت، نمی‌تواند آن را به دست بیاورد و نگاه دارد.

آنچه را که ما برای یک زندگی خوب و شادمان نیاز داریم، طبیعت به‌صورت خودجوش برای ما فراهم نمی‌کند. پس در کنار باری که برای رستگار شدن روح‌مان باید به دوش بکشیم، این چیز دیگری است که موظفیم برای آن تلاش کنیم. اما انسان‌ها آنقدر ناراستی می‌کنند که اغلب آن‌ها ترجیح می‌دهند به جای زحمت کشیدن و تامین معاش خود، حاصل کار دیگری را بدزدند. پس ما به شکلی از سازماندهی اجتماعی نیازمندیم تا انسان‌ها بتوانند هم آنچه را که از طریق کار صادقانه به دست آورده‌اند نگاه دارند و هم آزادی و توان خود را برای ادامه‌ی این شکل از کار حفظ کنند.

و از روی همین نیاز است که انسان‌ها جوامع بشری را تشکیل می‌دهند تا با همکاری متقابل و توان مضاعف خود بتوانند امنیت اموال خود و آنچه را که به‌راحتی و شادمانی آن‌ها در این زندگی می‌افزاید حفظ کنند و همزمان هر شخص، آزاد باشد به رستگاری ابدی خود بپردازد.

در این زمینه: حق ملت

برگرفته از کتاب رساله ‌ای درباره رواداری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *