اقتصاد دستوری
به سال 1929، شوروی در بستری گستردهتر شاهد آغاز چرخش سیاستهای اقتصادی خود به سمت اقتصاد دستوری و مفهوم و ایدهی برنامهریزی بود.
بلشویکها بر این باور بودند که برنامهریزی تولید، توزیع و مبادله، توزیع عادلانه منابع را تضمین میکند و امور اقتصادی را از کنترل نامنظم و استثماری بازار دور کرده، آنها را در اختیار انسانها قرار میدهد.
انقلابیون استدلال میکردند که چنین اقتصادی نیازهای انسانی را بهگونهای مؤثرتر از رقیب سرمایهدار خود برآورده میکند. بااینحال، برنامهریزی بلشویکها فقط به مسائل اقتصادی محدود نمیشد، چنین رویکردی در حوزه فرهنگ و اندیشه نیز اعمال شد، جایی که برنامهریزی نهتنها به دلایل اقتصادی منطقی، بلکه برای کمک به کنترل محتوای تولید فرهنگی معرفی شد.
بهاینترتیب برای اینکه سینما مسیری را که در کنفرانس حزب در سال 1928 ترسیم شده بود طی کند، بهتر است تا آن نیز تابع یک سیستم برنامهریزی مرکزی گردد.
حزب معتقد بود که این طرح، توسعهی آتی استودیوهای فیلمسازی را در دستانش قرار خواهد داد. از همین روی فیلمسازی بر اساس طرحهای موضوعی یا به بیانی دیگر طرحهای موضوع محور را ارائه کرد.
درواقع طرح موضوعی تعداد خاصی از فیلمهایی را که باید در یک سال ساخته شوند، مشخص میکند؛ در تئوری، بهعنوان ابزار دیگری برای کنترل کیفیت عمل میکند، ابزارهای مالی و سایر ابزارهای موردنیاز برای هر تولید را با دقت توزیع کرده و مهمتر از همه، یک سری موضوعات خاص را در اختیار استودیوها قرار میدهد تا آنها را به فیلم تبدیل کنند.
برنامهریزی موضوعی به بخشی جداییناپذیر از استراتژی دفاعی بلشویکی تبدیل شد تا بدین طریق سینما را با نیازهای دولت جوان شوروی مهار کند.
بااینحال همانطور که خواهیم گفت، ذهنیت تدافعی که به ایجاد سیستم پیچیده برنامهریزی موضوعی کمک کرد، به تضعیف آن سیستم نیز تمایل داشت.
در تدوین طرح موضوعی، مجموعهای از نهادها و افراد دخیل بودند. از همان آغاز فرآیند برنامهریزی در سال 1928، کمیته مرکزی حزب شروع به شکل دادن به موضوعات گستردهی برنامههای موضوعی سالانه کرده بود.
در این زمان، کمیته مرکزی و سایر ارگانهای ارشد، مانند سازمان مرکزی اصناف، موضوعات و مطالبی پیشنهادی خود برای ساخت فیلمهای سینمایی را به ادارهی سینما ارسال کردند.
جزئیات دقیق این طرح معمولاً توسط شورای هنری اداره سینما که متشکل از اعضای هنری و بوروکراتیک سازمانها و استودیوهای سینمایی و همچنین نمایندگان صنعت سینما و مطبوعات بود، مورد بحث و بررسی قرار میگرفت.
بنابراین تا پایان سال 1931، روش برنامهریزی مبتنی بر سیستم موسوم به «نظم مستقیم» بود که بهموجب آن ترکیبی از شخصیتهای سیاسی و بوروکراتهای اداره سینما فهرستی از حوزههای موضوعی اولویتداری را که به مسائل سیاسی اساسی روز مربوط میشد را تهیه میکردند.
پیش از آنکه استودیوها دستور ساخت تعداد معینی فیلم در مورد ساختار سوسیالیستی، انقلاب فرهنگی و مانند آنها را دریافت کنند، این مضامین بهتفصیل برای آنها توضیح داده میشد.
بعدازاینکه استودیوها از ویژگیهای موضوع اطلاع پیدا میکردند، باید فیلمنامهنویسی را به استخدام میگرفتند که قادر به اجرای دستور یا به بیانی دیگر تبدیل موضوع مورد انتظار حزب به فیلمنامه را داشته باشد، علاوه بر اینکه مدیران استودیو موظف به استخدام کارگردانی نیز بودند که توانایی ساخت یا روایت تصویری فیلمنامهی مزبور را داشته باشد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب سینمای شوروی (سیاست و اقناع در دوره استالین)