میتوان گفت که فرآیند به قدرت رسیدن هیتلر در فوریه 1938 با در اختیار گرفتن کنترل کامل ارتش و سیاست خارجی به پایان رسید. اتفاقی که در این روند به او کمک کرد بحران فریچ بود. بحران مزبور زمانی شروع شد که وزیر جنگ، ژنرال فون بلومبرگ، به ازدواجی تن داد که مغایر با قوانین ارتش و نیز برخلاف نظر هیتلر بود.
هیتلر و وزارت جنگ
هیتلر هم با عدم پذیرش ازدواج بلومبرگ و قبول استعفای او و دو نفر دیگر، ورنر فون فریچ و وزیر خارجه، فون نویرات از شرایط به وجود آمده به نفع خود بهرهبرداری کرد. فریچ که فرمانده کل نیروهای مسلح بود بر اساس دسیسههایی که در نظامهای چندسالاری شایع است متهم به داشتن گرایشات همجنسگرایانه شده بود. هر سه نفر به گروه نخبگان قدیمی محافظهکاری تعلق داشتند که هیندنبورگ منصوبشان کرده بود.
هیتلر با انحلال وزارت جنگ خود شخصا فرماندهی ارتش را بر عهده گرفت و یکی از طرفداران وفادار خود، ریبنتروپ، را به وزارت امور خارجه گماشت. در بحبوحه آشوبها گورینگ نیز که به دنبال جانشینی بلومبرگ بود به فریچ اتهام همجنسگرایی زد و هیتلر بار دیگر رقبا را به جان هم انداخت.
او بدین ترتیب قدرتش را با بهرهبرداری از بحران درون ارتش سنتی و رقیبتراشی درون یک نظام چندسالاری تحکیم بخشید. جالب اینکه کمی بعد از این ماجراها هیتلر آخرین جلسه کابینه را برگزار کرد و اندکی بعد تصمیمش برای جنگ علیه چکسلواکی را که تنها متحد قابل اعتماد فرانسه در شرق بود اعلام نمود. با این حال او از انجام جنگ برحذر داشته شد.
این فقط تصمیم چمبرلین نبود که هیتلر را به پذیرش توافق مونیخ در سپتامبر 1938 ترغیب کرد. مخالفتهای داخلی نیز در این میان احتمالا نقش تعیینکنندهای داشت. ژنرال فدر فون بک، فرمانده ستاد ارتش از این نگران بود که جنگ با چکسلواکی منجر به جنگ جهانی دیگری شود که آلمان باز هم در آن شکست بخورد.
او با این حمله مخالف بود و در نهایت استعفا داد. به علاوه، جامعه آلمان با دورنمای جنگی دیگر همراه نبود، به ویژه با تظاهراتی که هیتلر در سپتامبر 1938 در برلین برپا شد و هیتلر خود شاهدش بود. او بیش از حد روی پشتیبانی از خود حساب باز کرده بود و حالا ناچار شد عقبنشینی کند.
در این زمینه: هیتلر به قدرت می رسد
برگرفته از کتاب هیتلر در تاریخ