انسان
تبار مردانی که در دنیای هومر و پیامبران یهود متولد شدند با نیچه به پایان نرسیده است. آخرین نمایندۀ بزرگ آن تاکنون ماکس وبر بوده است.
او معاصر ماست، زیرا اگرچه در زمان کنونی تغییراتِ ِشدیدِ واقعیتهای خاص زمانۀ وبر در مدت کوتاهی پس از مرگ او ناپدید شده است، اما پرسشهای اساسی دربارۀ هستی بشر، دانش و وظایف سرنوشتساز ناپدید نشده است.
ما دیگر مرد بزرگی نداریم که بتواند مانند او به ما کمک کند تا خودمان را پیدا کنیم. او آخرین نفر بود. در نتیجه، ما هنوز هم میتوانیم زندگیمان را با او همساز کنیم، حتی اکنون که او بهآرامی شروع به عقبنشینی در تاریخ کرده است.
برای ما که او را می شناختیم او یک حضور زنده است؛ برای دیگران او همیشه بهترین و آزادترینِ سنخ انسان آلمانی و آلمانِ اصیل را مجسم خواهد کرد.
در اواخر دوران باستان، در میان جهانی مسطّح و یکدستشده که ایمان خود را از دست داده بود، فرد برای حمایت به فلسفهٔ رواقی نگاه میکرد. برای فلسفه، سقراط راه را نشان داد، زیرا بهعنوان یک انسان واقعی، آنچه را که فلسفه قرنها پس از آن در پی درک آن بود، هم در خود داشته، هم آن را فهمیده و هم بار آن را به دوش کشیده است.
در دنیایی که وارد آن میشویم، یعنی در دوران انباشت تودهای، سلطۀ تودهها، فایدهگرایی جهانی، اندوه جانکاه و شادی پیشپاافتاده، دوباره این وظیفهٔ فرد خواهد بود که حقیقت فلسفی خود را جستوجو کند.
این حقیقت را هیچ عینیتی به او آموزش نخواهد داد. شاید راز آشکار انسانی همچون ماکس وبر بتواند با آن فرد وارد صحبت شود و او را برانگیزاند.
اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است بگوییم: کسانی که شکست و مرگ را درک میکنند، میتوانند به آن فرد نزدیک شوند. او برای کسانی که مجذوب زیباییهای جهان هستند، که البته ماکس وبر نیز در لحظات آرامش از آنها لذت میبرد، و مرگ را فراموش میکنند، غیرقابل درک خواهد ماند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب ماکس وبر سیاستمدار، دانشمند و فیلسوف