آیا هانا آرنت انکار میکند؟
آرنت انکار نمیکند که نگرشهای نژادی و یهودستیزانه در آلمان به تلاش برای از بین بردن یهودیان اروپا منتهی شد.
بلکه حرف او این است که، از آنجا که آلمان نازی جامعهای توتالیتر بود، اردوگاهها چارهاندیشی دیرهنگام و فاجعهای محتمل حاصل از پیشداوری نسنجیده و دیوانهوار یک انسان (یا یک ملت) نبودند.
اما واقعیت همچنان پابرجاست که پافشاری او بر بداعت ارعاب توتالیتر و «تجربههای» اردوگاهها به طرز ناسازواری تأکید شدید بر منحصربهفرد بودن هولوکاست را زیر سوال میبرد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، دغدغۀ نظری آرنت راجع به «ذات توتالیتاریسم» او را وادار میکند تا تلاش برای امحاء یهودیان را همچون مرحلهای در فرایند گستردهتری توصیف کند که معطوف به استیلای تام است.
از این منظر، مهم نیست که گروههای خاصی برای آزمایش محرومیت کامل از حقوق انتخاب شدهاند، بلکه واقعیت این است که اردوگاهها دنیایی را امکان پذیر میکنند که سوژۀ حقوقی در آن محو شده است و محرومیت تام از حقوق انسان بیوقفه ادامه دارد.
برگرفته از کتاب سیاست، فلسفه و ارعاب
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم