اگزیستانسیالیسم
گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی، معتقد است که “یک خوانش مسیحی از اگزیستانسیالیسم نیز وجود دارد”.
متفکران بزرگ دیگری چون کییرکگور، بردیایف، یاسپرس، تیلیش، ماریتن و آودن نیز هر کدام با روش و سنتی متفاوت، به وجود اگزیستانسیالیسم مسیحی اذعان کردهاند.
تفکری که هم برای اگزیستانسیالیسم و هم برای مسیحیت معاصر، از اهمیت خاصی برخوردار است.
به بیان مشهور مارسل، اگزیستانسیالیسم مسیحی به این معنا است که بدون ترک کردن ایمان خود، یک اگزیستانسیالیست باشیم.
به نظر میرسد مارسل معتقد است که رویگردانی از ایمان به هیچ وجه لازمهی گام نهادن به اگزیستانسیالیسم نیست.
او این مسئله را برخلاف عقیدهی دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست، به خصوص سارتر، مطرح کرده که اگزیستانسیالیسم را فلسفهی جهان بدون خدا تلقی مینموده است.
اگر اگزیستانسیالیسم به صورت تجربهی هستی، فارغ از هرگونه مفروضات و معانی ثابتی آغاز شده است، آیا آسانتر آن نیست که جهان خویش را بدون هیچ ارجاعی به خداوند بنا کنیم؟
بسیاری از اگزیستانسیالیستها، تصور وجود یک مدل مسیحی از تفکر اگزیستانسیالیسم را نوعی عقب نشینی و حتی شکست در نظر میگیرند.
به هر ترتیب اگزیستانسیالیسم مسیحی سعی دارد تا در قلب جهانی که از مقولات و قطعیات کهن خالی شده است، بذری از امید مذهبی را بکارد.
بردیایف، متفکر روس، زمانی بیان کرد که “شاید بتوان گفت که مسیحیت به نوعی در شرف نابودی است.”
متفکرانی چون تیلیش و آودن در مکتب پروتستان و گابریل مارسل و ژاک ماریتن در مکتب کاتولیک، همانند بردیایف در مکتب ارتدوکس روسی، تلاش کردند تا با انقلابی در ساختار مذهب خود، ایمان را به شیوهای جدید و در بستری متفاوت احیا کنند.
به عنوان مثال مارسل بحث ایمان را ناشی از تجربهی بی واسطهی هستی میداند. ما همواره در پیشگاهِ “حضوری اسرارآمیز” زندگی میکنیم.
زمانی که در خیابان قدم میزنیم، “حضور” درختان را در اطراف خود حس میکنیم، همان حضوری که گواه عبادات مذهبی است.
در زندگی ما “ادراکی فعال نسبت به چیزی جاودان” جاری است. ادراکی که مقدم بر هر اصل و مفهومی است.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم