عمق استراتژیک هنجاریِ پایدار و ژرف در درون کشورایران، بازدارندگی نامتقارن هسته ای - نشر پیله

ایران، بازدارندگی نامتقارن هسته ای

کتاب تنهایی استراتژیک ایران
Rate this post

ایران، چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از روی ناچاری، موفق شده از طریق بازدارندگی نامتقارن سیستمیک مبتنی بر موشک‌، ظرفیت جنگ نسل چهارم منطقه‌ای و عمق استراتژیک هنجاریِ پایدار و ژرف در درون کشور، موازنهٔ مبهم و در عین حال مؤثری را مدیریت کند.

بازدارندگی

این موازنهٔ مؤثر و پیچیده نه‌تنها تلافی‌جویی را وعده می‌دهد، بلکه مهم‌تر آن‌که جنگی بسیار پرهزینه و نهایتاً بدون پیامد را بدون تغییر رژیم در چشم‌انداز آتی خود دارد. با این حال، این موازنهٔ مؤثر پویاست و خود در معرض تغییر و نوسان است.

این واقعیت که این موازنهٔ مؤثر ترکیب ظریفی از برخی از توانایی‌های مادی با قدرت اجتماعی نیرومند خارجی و مشروعیت داخلی است، دستیابی و نگهداری از آن را به‌عنوان یک دغدغه راهبردی دائمی تبدیل کرده است. این عمل از اساس اجتماعی است و در نتیجه هرگز نباید ثابت و ایستا تلقی شود.

تحلیل‌گران می‌توانند استدلال کنند که دستیابی به توانایی هسته‌ایِ مبهم منبع نهایی بازدارندگی برای قدرت‌های متوسط در برابر دولت‌های بزرگ هسته‌ای است. اما این یک توهم است. کشوری مانند ایران برای جلوگیری از حملهٔ آمریکا نمی‌تواند به ابهام هسته‌ای (نسخۀ نرم ژاپنی یا سخت اسرائیلی) برای بازدارندگی حملات آمریکا اعتماد کند؛ ابهام هسته‌ای در شرایط نامطمئن و درگیری واقعی منبع بالقوهٔ مناسبی برای امنیت و بازدارندگی نیست.

در غیاب یک بازدارندگی کامل هسته‌ای همیشه یک محدوده‌ای برای جنگی زیر آستانهٔ هسته‌ای وجود دارد، به‌ویژه برای یک ابرقدرت نظامی مانند ایالات متحده، که می‌تواند حتی در شرایط مبهم هسته‌ای از توان جنگ‌افزارهای معمولی غیراتمی خود استفاده کند. بازدارندگی ایران در جای دیگری، یعنی در موازنه مؤثر، نهفته است. 

دههٔ 2000-2010 و پس از آن، شاهد فرازونشیبی پویا در موازنهٔ مؤثر ایران بود. درحالی‌که این دهه با وعدهٔ مطمئن از نابودی موازنۀ مؤثر پس از اشغال افغانستان و عراق آغاز شد، آن‌گاه که برنامۀ «ایران، به‌عنوان محور شرارت، کشور بعدی است» در حال پخش بود، خیلی زود شاهد احیا و بلوغ نهایی موازنهٔ مؤثر ایران در اواخر دهه بودیم.

با گرفتار شدن ایالات متحده در عراق و متحدش اسرائیل که به واسطۀ موازنۀ حزب‌الله به محدودیت‌های استراتژیک رسیدند، و با تعامل عمیق ایران در شکل‌دهی به مسئله فلسطین از طریق حماس، یک موازنهٔ مؤثر ظریف پدید آمد. به‌نظر می‌رسید که یک «هلال شیعی» تحت کنترل ایران، واقعی یا خیالی، بر منطقه سایه افکنده است.

موازنهٔ مؤثر برای ایجاد بستر استراتژیک جهت تغییر رویه از زبان زور به زبان گفتگو در باب ضرورت مذاکره با ایران کافی بود. کارزار کابینۀ اوباما در مورد لزوم گفتگو با ایران و ژست‌های آغازین آشتی‌جویانه هنگام روی کار آمدن وی، چیزی بیش از نتیجۀ تغییر هنجاری «عاملیت» محور بود.

شرایط ساختاری، سیاست اجبار را به گزینه‌ای با جذابیت کمتر تبدیل کرد و تغییر زبانی نمادین و جستجوی اعتماد «متقابل» به سوی آشتی را امکان‌پذیر ساخت. حتی پیش از آن، در زمان دومین دورۀ ریاست‌جمهوری بوش، وزیر امور خارجه، رابرت گیتس، اظهار داشت که معامله با ایران مسلتزم تغییر در شرایط منطقه‌ای است که برای ایران نامطلوب است؛ هدفی که ایالات متحده به‌ویژه از سال 2009 متعهد به انجام آن شده است.

در این زمینه: چین و بحران هسته ای ایران

برگرفته از کتاب تنهایی استراتژیک ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *