تاریخ شکل‌گیری و پیشرفت الهیات فمینیستی در یک جامعه‌ی جنسیتی، نقش زن به گونه‌ای - نشر پیله

تاریخ شکل‌گیری و پیشرفت الهیات فمینیستی

کتاب اسطوره سوفیا
Rate this post

تاریخ الهیات فمینیستی

با وجود اینکه در طول تاریخ می‌توان شاهد نمونه‌هایی از کوشش‌های زنانه برای حضور پر­رنگ‌تر در حوزه‌ی دین بود، اما تاریخ شکل‌گیری الهیات فمینیستی به صورت روشمند، با جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ی زنان پیوند خورده است.

از این رو، باید پیش از پرداختن به هرگونه بحثی، نگاهی به پیشینه‌ی چگونگی آغاز این تفکر انداخته شود. همانند انواع تبعیض‌ها، کلیشه‌های جنسیتی منجر به محدودیت زنان و از دست دادن فرصت‌های بی‌شمار در عرصه‌های مختلف از جانب آنها می‌شود.

در یک جامعه‌ی جنسیتی، نقش زن به گونه‌ای تعریف شده است که همراه و یاور مرد باشد، رضایت جنسی او را فراهم کند، برای او فرزند آورده و آنها را پرورش دهد و فضای مناسبی برای خانواده تدارک ببیند. درحالی که مرد می‌تواند خارج از خانه با فعالیت‌های مدیریتی، مشغول کسب درآمد در عرصه‌های مختلف باشد.

در چنین جامعه‌ای حتی اگر زنان خارج از محدوده‌ی خانه فعالیتی داشته باشند، به صورت مشارکتی فرعی تلقی و از مناصب عالی دور نگاه داشته می‌شود. بدین گونه، زنان با آگاهی از این وضعیت خواهان حضور برجسته‌تری در جامعه، همانند مردان شدند. بنابراین، اقدام به بازسازی نهادهای اجتماعی و بازتعریف تصاویر و نقش‌های زنان و مردان کردند.

آنها با باور به این موضوع که تعیین کننده‌ی هویت زنانه، فرهنگ جنسیتی و نه تفاوت‌های بیولوژیکی است، خواهان بهره بردن از شرایط مطلوبی که از آن محروم بوده‌اند، گشتند. یکی از ساختارهای اجتماعی که نسبت به آن حساسیت فراوانی نشان داده شد، نهاد دین بود.

برخی از فمینیست‌ها با نگرشی منفی دین را عامل سرکوب زنان و سلطه‌ی مردسالاری تلقی کردند اما از سوی دیگر برخی دغدغه‌ی مومنانه‌ی خود را حفظ کرده و کوشش نمودند که با رویکردی همدلانه، جایگاه زنان را با توجه به متن مقدس و سنت بهبود بخشند.

در نهایت، با توجه به اینکه همواره دین را در تمامی جوامع بشری در مقام یکی از عوامل موثر بر گستردگی و نیز چگونگی  فعالیت زنان در جامعه می‌دانند، در دوره‌ی معاصر بابی جدید در حوزه‌ی الهیات و دین با نظر به وضعیت زنان گشوده شد که در آن به بررسی منشاء و چگونگی اثرگذاری باورهای دینی بر جایگاه زنان پرداخته می‌شود.

اورسلا کینگ، در مقام یک الهیدان فمینیست، فمینیسم را جنبه گم شده‌ی گفتگوی دینی می‌داند. او بر این باور است که اگر نقش زنان در این گفتگوی دینی برجسته و مشهود باشد، این موضوع به نوبه خود، به تغییر ساختار سرکوبگر پدرسالارانه‌ی دین‌ها کمک خواهد کرد.

 نخستین ایده‌پردازی‌های این تفکر را می‌توان در برخورد با نوعی نگاه مرد سالارانه در سنت یهودی- مسیحی که در کتاب مقدس نمایانگر است، مشاهده کرد. با وجود نمادها و کارکردهای زنانه در کتاب مقدس، همواره تفاسیر مردانه از آن ارائه شده که به موجب آن زنان نادیده انگاشته شدند.

از این رو، در الهیات فمنیستی تلاشی جهت بازنمایی ارزش زنان در سنت‌های دینی و احیای حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها با تکیه بر آموزه­های دینی صورت پذیرفته است. بدین سان، برخی فمینیست‌ها که مایل بودند به جوامع دینی خودشان متعهد باشند، به دنبال روش‌هایی برای نمایاندن خدا بودند، به نحوی که همسو و تاییدکننده‌ی دغدغه‌های معنوی زنان باشد.

از این رو، کوششی را برای پیدا کردن نمادهایی که تجارب هر دو جنس را بازتاب می‌دهد آغاز کردند. در این خصوص، با تاکید بر ابعاد مونث‌گون خداوند و احیای این جنبه‌ها، به نوعی تصویر جنسیتی از خداوند تعدیل گشت. همچنین در کوششی دیگر، فمینیست‌ها با به چالش کشیدن نمادهای مرد محور و دگرگون ساختن مفاهیم مردسالارانه‌ی امر قدسی، تصویر متعادل‌تری را از جنسیت خداوند نمایاندند. به کارگیری این الگوها در تمامی سنت‌های دینی به ویژه آنهایی که جنبه‌ها و ابعاد مونثی را در الهیات خود به کار برده‌اند، امکان پذیر است.

با این حال، همانطور که گفته شد، با توجه به اینکه این نهضت فکری به صورت روشمند از سوی پژوهشگران جهان مسیحی آغاز شد و سپس به دیگر ادیان نیز گسترش یافت، شاید بتوان نخستین کوشش‌ها جهت تغییر نمادگرایی جنسیتی نسبت به خدا که در غالب زنانه ارائه شد را در دیدگاه‌های قدیسه هیلگارد اهل بینگن و مشتیلد اهل ماگدبورگ یافت. با به کاربردن استعاره‌های زنانه درباره‌ی خدا، ایشان این فرض که زنان شبیه خدا نیستند را رد کردند.

این تلقی نسبت به خدا با جولیان اهل نورویچ به اوج خود رسید، ولی این نگرش، در آن زمان تاثیر قابل توجه و مشهودی بر وضعیت زنان در جامعه‌ی دینی نگذاشت. احتمالا دلیل این امر آن باشد که اینگونه نظریات صرفا در محدوده‌ی تفکر عرفانی و نوعی نگرش عاطفی و احساسی باقی ماندند، در حالی که الهیات فمینیستی برای تاثیر نهادن بر جامعه، نیازمند دیدگاه‌های روشمند و به لحاظ علمی جامعه‌شناختی است. با این حال، چنین نظریات عارفانه‌ای، از یک سو بیانگر کوشش زنان برای اثبات نیاز خود جهت حضور پررنگ‌تر در متن دین است و از سوی دیگر، زمینه را برای ارائه‌ی دیدگاه‌های علمی فراهم می‌آورد.

گام بعدی در این تحول را آگریپا فون نتسهایم در مقام یک انسان‌گرای فمینیست در قرن شانزدهم برداشت که البته تا حدی قوی نبود که منجر به شکل‌گیری الهیات فمینیستی مدرن شود. او در رساله‌ی خود، در زمینه‌ی برتری جنس زن، ادعا کرد که زنان در آفرینش با مردان برابر هستند اما زنان جنبه‌ی حکمت‌آمیز خدا را به نحو موثرتری بازتاب می‌دهند. در خصوص ارتباط حکمت خدا با زنانگی در فصل بعد سخن خواهیم گفت.

کتاب اسطوره سوفیا

آگریپا همچنین استدلال کرد که سلطه مردان بر زنان نه طرح اصلی خداوند برای آفرینش و نه مجازات زن در گناه اولیه است، بلکه گرایش مردان به بی عدالتی و استبداد را نشان می‌دهد. او مسیح را اصلاحگری می‌داند که جایگاه زنان را با مردان در کلیسا برابر ساخت اما مردان با تغییر شرایط به نفع خود، از پذیرش این امر سر باز زدند و زنان را در نقش تبعی نگاه داشتند.

این ممانعت از دادن شرایط برابر به زنان از سوی مردان، با عدم آموزش گسترده‌ی زنان و مشارکت ندادن ایشان در امور سیاسی و اجتماعی همراه شد. در این مرحله، دیدگاه فون نتسهایم بر جامعه تاثیر زیادی نهاد، به طوری که برخی از نگرش‌های دینی کواکرها درباره‌ی فعالیت زنان در جامعه‌ی دینی متاثر از او بوده است.

 از این رو می‌توان فعالیت علمی او را نخستین تلاش روشمند در زمینه‌ی الهیات فمینیستی دانست که عملا نیز نه تنها در جامعه‌ی علمی تاثیر نهاد، بلکه بر روی زندگی زنان در جامعه‌ی دینی هم موثر بوده و جایگاه آنان را حداقل در کلیسای کواکر ارتقا بخشید.

به طور معمول، پیدایش الهیات فمینیستی را به انتشار مقاله‌ی «موقعیت انسانی: یک دیدگاه زنانه» از والری سای‌وینگ در سال ۱۹۶۰ میلادی برگردانده می‌شود چراکه انتقادهای او نسبت به الهیات سنتی مردانه منجر به فرض بنیادین الهیات فمینیستی شد.

این انتقاد مبنی بر این نگرش بود که هویت جنسی نویسنده، مفسر و متفکر بر حوزه‌ی مطالعات الهیاتی و دینی تاثیر گذاشته است. در این شرایط تجارب دینی زنانه کاملا نادیده گرفته شده و دیدگاه‌های مردانه عمومیت داده می‌شوند. فمینیست‌ها ادعا نداشتند که

این حذف تجارب زنانه یا بی‌توجهی به آن به دلیل غرض­ورزی عامدانه‌ی مردان باشد، اما در نتیجه تفاوتی حاصل نمی‌شود. بدین ترتیب، زنان خواهان درنظر گرفتن تجارب دینی زنانه‌ در الهیات شدند و آن را به مثابه یک منبع اصلی معنا و محتوا در نظر گرفتند.

از سوی دیگر، پژوهشگران فمینیست به منظور فهم دقیق‌تر تجارب دینی زنانه، با وجود منابع اندکی که از زنان در طول تاریخ وجود دارد، شروع به وارسی نقش زنان در طول تاریخ دین کردند و بدین گونه، کوشش نمودند تا فهم دینی این زنان را دریابند و به واسطه‌ی آن، پیشینه‌ی معرفت دینی زنانه‌نگر را بازسازی کنند.

همانگونه که جودی شیکاگو گفته است: « همه نهادهای فرهنگی – با گفتار ، عمل ، و حتی بدتر از آن، سکوت – به ما می‌گویند که ما ناچیز هستیم. اما میراث ما قدرت ماست.» به این نحو، متفکران فمینیست تاریخ را از منظر دیگر و با محور زنانه مورد توجه قرار داده و سعی در شکستن سکوتی که سالیان سال بر تجربیات زنان مومن سایه افکنده بود ،کردند.

ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب اسطوره سوفیا

ناموجود
قیمت اصلی 53200تومان بود.قیمت فعلی 48000تومان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *