ارعاب
تحلیل آرنت از ارعاب بهمثابه ذات رژیمهای توتالیتر و توصیفش از اردوگاهها به عنوان «آزمایشگاههایی» که در آن تجربۀ تغییر ماهیت بشر به منتهیالیه خود رسید، ما را وادار کرد که تصورمان را از شرّ سیاسی قرن بیستم از نو ارزیابی کنیم.
آنها همچنین ما را وا میدارند که انگارههایمان دربارۀ مهمترین خطراتی که مفهوم کرامت انسانی را در دنیای مدرن تهدید میکنند بازنگری کنیم.
تکان دهندهترین معنی ضمنی «تأمل بر وحشتهای» آرنت این است که اردوگاهها راهحلی «منطقی» برای این واقعیت تدارک دیدند که به طور فزایندهای بر تعداد افرادی در جهان که هیچ کس آنها را نمیخواست افزوده میشد.
تنها بر اساس تجربۀ بین دو جنگ جهانی تعداد زیادی از پناهندگانِ فاقد حق و بیخانمان، مردمانی كه از عضویت در اجتماعات سیاسی محروم شده بودند و بنابراین از «حق داشتن حقوق» بیبهره بودند، ممکن بود زائد بودن تام (و آشكار) جمعیت اردوگاه را ایجاد کرد.
آرنت مینویسد: «نه از دست دادن حقوق خاص، بلکه از بین رفتن اجتماعی که میخواهد و قادر به تضمین هرگونه حقوقی است، مصیبتی بوده است که بر تعداد فزایندهای از مردم نازل شده است.
معلوم میشود که انسان میتواند تمامی بهاصطلاح حقوق انسان را از دست بدهد بدون اینکه ویژگی ذاتی خود به عنوان انسان، یعنی کرامت انسانی خویش، را از دست بدهد.
تنها از دست دادن سیاست او را از دایرۀ انسانیت خارج میکند.» روند سه مرحلهای توتالیتر برای «آمادهسازی اجساد زنده» مبتنی بر بیحقی کامل پناهندگان است و از طریق اقدامات دولت دستههای جدیدی از افراد بیحق ایجاد میکند که به طور قانونی از عضویت سیاسی خود و (بنابراین) عضویت در بشریت محروم شدهاند.
از بین بردن سوژۀ اخلاقی و درنهایت فردیت، پیامدهای «منطقی» فرآیند سلب مالکیت است که با سلب مالکیت از حق داشتن حقوق و حق داشتن «موطن» سیاسی آغاز میشود. از این منظر، «راهحل» توتالیتر هم خطری بیسابقه و هم همیشگی باقی ماند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب سیاست فلسفه و ارعاب