انتقاد از مدرنیته و نکوهش آن که پیش تضادهای ایدئولوژیک رایش سوم - نشر پیله

تضادهای ایدئولوژیک رایش سوم

کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ
Rate this post

انتقاد از مدرنیته و نکوهش آن که پیش از این در فرهنگ آلمانی گسترش یافته بود، بواسطه جنگ جهانی اول و درگیری با کشورهایی که سنت لیبرال دموکراتیک در آنها نهادینه شده بود، بار دیگر رادیکالیزه می‌شود. «ایده‌های سال 1914» که در آلمان اجرایی شده بودند، به شدت مخالف «ایده‌های سال 1789» هستند: ایده‌های سال 1789 مترادف با برتری «سیاست»، با دموکراسی و به عبارت دقیق‌تر متراف با «دموکراسی مدنی» هستند، چون این ایده‌ها سرشار از آیین‌های خرافی و یک «امنیتِ» واهی و تکبرآمیز هستند.

رایش سوم

فقط انقلاب فرانسه نیست که مورد انتقاد قرار می‌گیرد: انتقاد از «مدرنیته»، از «دوران حاضر»، از «روح زمانه»، همچنان ادامه می‌یابد و همان‌گونه که توماس مان با اشاره صریح به نیچه می‌گوید، چنین انتقادی شامل «ایده‌های قرن هجدهم» و «ایده‌های مدرن» می‌شود.

در سال آغاز جنگ جهانی اول، کتاب کارل اشمیت منتشر می‌شود، وی در مقدمه این کتاب توضیح می‌دهد که در نظر دارد با «انسانی که خود را مدرن می‌داند»، با «روح زمانه»، با «عصر ماشین، عصر سازمان، عصر مکانیکی»، تسویه حساب نماید.

با اینکه مدرنیتۀ نفرت‌انگیز، به عنوان دموکراسی در سرزمین انقلاب فرانسه شکل گرفته است، اما با پیش پاافتادگی و تنگ‌نظری‌اش، موطن خود را در جهان آنگلوساکسون می‌یابد: بی‌جهت نیست که ماکس شلر انگلیسی‌ها را متهم می‌کند که دو مقوله بسیار متفاوت نظیر «اندیشیدن» و «محاسبه کردن» و فراتر از آن، فرهنگ اصیل را با آسودگی ساده یعنی با تمدن اشتباه می‌گیرند.

از نظر توماس مان، تمدن مترادف است با «فرهنگ صرف سودمندی» و «اخلاق سودمندی»، با «ایدئولوژی رفاه» با «روشنگری ضدمتافیزیکی و فایده‌گرایانه»، با «عقل» (یعنی عقلانیت مبتنی بر محاسبه)، با «روح مدنی»، با «دلبستگی پیش پاافتاده به امنیت»، با «سعادت» و با گریز از هر آنچه که با «بُعد ابتدایی و خطرناکِ وجود» مرتبط است.

 آلمانی‌ها (این درون‌گراترین ملت، این ملتِ متافیزیک) دقیقاً علیه این تمدن دست به اسلحه بردند و درگیر مبارزه‌ای مرگ‌بار شدند، مبارزه‌ای ک چیزی به غیر از «جنگ آلمان علیه تمدن غرب» نبود.

کارل اشمیت در سال 1914، «عصر ماشین» را عصری نامید که در آن «نیاز به قانون‌نویسی و تابع‌سازی» به زیان استقلال فردی، به نقطه اوج خود می‌رسد، و بنابراین دنیای مدرن به اشتباه ادعا می‌کند که خواهان گسترش چنین استقلالی است.

انتقاد شدید از این اندیشه تکنولوژیک و صرفاً محاسبه‌گر، که اهمیت فراوانی در فرهنگ آلمانیِ قرن بیستم دارد، به طور ضمنی در انتقاد شدیدی که ایدئولوژی جنگ به تمدن، به «امنیت مدنی»، به محاسبه‌گری کوته‌بینانه، به جهانی شامل تجار و خرده بورژوای اصلاح‌ناپذیر، و به همه عصر توده‌سازی دموکراتیک، وارد می‌کند، وجود دارد. این موضوع با تغییراتی گوناگون حتی بسیار فراتر از جنگ جهانی اول نیز تأثیرگذار است.

در این زمینه: ماشین توده سازی

برگرفته از کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *