توسعه و دموکراسی
توسعه طلبی همچون دمکراسی خواهی تاکنون در عمل، راهی ثمربخش و امیدآفرین برای نهادینه شدن در پیکره حیات جمعی ایرانیان نیافته است. اگر نگاه را بر سیاستهای توسعهگرایانه متمرکز کنیم آیا نباید این ناکامیهای تاریخی را متوجه توسعه خواهان کنیم؟ مگر ناتوسعهگرایان هرآنچه که کردهاند و گفتهاند خلاف انتظار و توقع بوده است؟ اگر چنین است مسئولیت گشایش/عدم گشایش راههای منتهی به خوشبختی، بر عهده توسعهگرایان است. در واقع در غلتیدن در منازعات سیاسی از یک سو و بروز واکنشهای اجتماعی –سیاسی از سوی دیگر، همزمان هم پروژه دمکراسی خواهی و هم استراتژیهای توسعهگرایانه را در ایران عقیم ساختهاند.
توازی طولانی مدت خواستهای بر زمین مانده هم طبقات اجتماعی را در منازعات سیاسی و اقتصادی تضعیف کرده است و هم امکان شکلگیری اهداف و غایات مورد اجماع را به امری دشوار و بعید بدل ساخته است. بدین ترتیب نه امکان شکلگیری نخبگان توسعهگرا فراهم میشود و نه دمکراسی حداقلی از قوام و دوام مطلوبی برخوردار میشود.
از همین رو امکان شکلگیری دولتهای توسعهگرا بر اساس الگوهای سنتی و کلاسیک هر چه کمتر ارزیابی میشود و بالعکس، “دولتهای متزلزل”ی مجال ظهور و بروز مییابند که هیچ بهرهای از خصوصیات دولتهای توسعهگرا یا دولتهای دمکراتیک در آنها مشاهده نمیشود.
واقعیت این است که راه بردن از سیاست به دولت یا از امر اجتماعی به امر سیاسی، مستلزم درک روابط پیچیده میان نیروهای محلی، منطقهای و بینالمللی نیز هست. این روابط متداخل در هر مقطع زمانی و در هر موقعیت خاص تاریخی، دچار تحول و دگرگونی میشوند. به علاوه، نوع سازمان روابطی که میان گروهها و ذینفعان در هر جامعه برقرار است و میتواند به توسعه رهنمون باشد، یکتا و یگانه نیست. این تعدد، به انواع گونه گونی از “توسعهها”راه میبرد و شکلهای متنوعی از توسعه را مجال ظهور و بروز میدهد و انواعی متنوع از دولتهای توسعهگرا را پدیدار میسازد.
شاید در کنار تلاش برای مدلسازی رابطه سیاست و توسعه بر اساس شواهد مثبت و تاریخی (تاریخ ایجابی توسعه و سیاست)، همچنین نیازمند شکل دادن به مدلهای متفاوتی نیز باشیم: مدلهایی که مبتنی بر علیتهای انتخابی به شکل تصوری امکان طی شدن مسیرهای متفاوتی را در رابطه سیاست و توسعه پیشنهاد میکنند (تاریخ امکانی توسعه و سیاست). علاوه بر این، تلاشهای برای مدل سازی یا نظریهپردازی همچنین میتوانند به ما بگویند به جای تمرکز بر ویژگیهایی که یک دولت برای توسعهگرا بودن باید از آنها برخوردار باشد، ما باید بر ویژگیهایی تمرکز کنیم که نبودن آنها شرط لازم برای توسعهگرایی دولت است (تاریخ سلبی توسعه و سیاست).
ایجاد توازن میان مولفههای مختلف تاثیر گذار بر فرایند توسعه در بلند مدت و نیز تاثیرپذیر از سیاستهای توسعهای، امری پیچیده و دشوار است. برهم خوردن هرگونه نظمی توام با ایجاد آشوب در سامانههای توزیع مواهب و پاداش است و میتواند به گسترش دامنه فهرستی بینجامد که معضلاتی متنوع چون فساد، فقدان آزادیها، ناتوسعهگرایی و … در آن جای میگیرند. عدم توازنها ضمن حل برخی مشکلات، میتوانند مشکلات دیگری را رقم بزنند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب دولت های توسعه گرا