زوج محمدرضاشاه و فرح پهلوی، در پروژهای مشترک بهسوی تولید فیزیک مدرن ایرانی با الگوهای مدرن غربی حرکت کردند و جنبۀ مدرن شرقی را بر دوش تاریخ باستانی ایران گذاشتند اما از دوران عباسمیرزا تا محمدرضاشاه یک مسئلۀ مشخص دربارۀ تولید موقعیت مدرن در ایران وجود داشت و آن مدرنکردن نظام فرمانروایی بود و نه تولید معرفتشناسی مدرن برای خلق مناسبات مدرن در زندگی روزمرۀ مردم.
فرهنگ مدرنیته
مردم از دوران عباسمیرزا تا محمدرضا پهلوی، در موقعیت «رعیتوارگی» خود دستوپا میزدند و گیج بودند. رعیتی که همواره به متافیزیک مقدس معتقد بود، دچار حجمی از موقعیتهای فیزیکی مدرن میشد که از جایی فراتر بر سر زندگی روزمرۀ او فرود میآمد.
وقتی انسان ایرانی در موقعیت فیزیک مدرن خطاب میشد و میخواست بهسوی آن بازگردد، مشخص نبود با چهرۀ شهروندی باید بهسوی آن رخ بچرخاند یا چهرۀ رعیتی. بیرخبودن ماهیت مردم در وضعیت تاریخی بالادستی مدرن ایران بود و همین بیرخی بود که موقعیت میل برای جستوجوی رخ خویشتن را به وجود آورد و بازگشت بهسوی خویشتن، به مسئله و سپس انگیزهای برای انقلاب 57 تبدیل شد.
در همین زمینه: فرح پهلوی و هنر مدرن در ایران
برگرفته از: کتاب سیاست متافیزیک و فیزیک در ایران معاصر