چالش در عکاسی
وقتی برای یک گزارش عکسبرداری میکنید، شرایطی که در آن قرار میگیرید تمایل به هل دادن شما به خارج از منطقه راحتیتان دارد. ممکن است در لحظاتی از خود بپرسید: “عکس گرفتن یا عکس نگرفتن؟” یا سوالات دیگری از این دست. شخصا، بارها در مواردی دچار تردید شدهام.
دوست دارم چند نمونه از آنها را با شما به اشتراک بگذارم. یک شب در واگن مترویی داغان در نیویورک بودم، و در جلوی من زنی اهل آمریکای جنوبی به همراه دخترش نشسته بودند. مادر به طرز وحشتناکی خسته بود.
من فکر کردم که او بعد از یک روز سخت و خسته کننده از سر کار به منزل باز میگردد. او قادر به باز نگاه داشتن چشمانش نبود و هیکل گندهاش از صندلی بیرون زده و سرش به دو طرف معلق بود. از همه جایش خستگی میبارید به جز بازوی سمت راستش، که با آن دخترش را به نرمی نگه داشته بود.
دختر احتمالا پنج ساله بود، لباسی صورتی به تن داشت و در آغوش مادرش خوابیده بود. او آنقدر خسته نبود، و گاهگاهی چشمانش را باز میکرد و به من نگاهی میکرد و لب و لوچهاش را جمع و جور میکرد.
نور بر روی آن دو خوب میتابید و تمام صحنه فریاد میزد ” از من عکس بگیر، از من عکس بگیر!” دوربین در کیفم بود، و عکاسی از آنها راحت بود، اما من تصمیم گرفتم از آن لحظه لذت ببرم و به حریم خصوصی آنها احترام بگذارم.
در روزهای بعد، من به فرصت از دست رفته فکر میکردم: آیا ترس من از این بود که خیلی تهاجمی به نظر بیایم؟ شاید آنها از اینکه تصویرشان در مجلهایی چاپ شود خوشحال هم میشدند.
بیخیال: من از داشتن چنین خاطرهایی خشنودم، حتی اگر نتوانم تصویرش را به اشتراک بگذارم. در واقع چنین اپیزودهایی به درک شفاف من از چگونگی نوع ارتباطم با جهان کمک میکنند- مانند یک لاشخور نباش.
لحظات چالشی همچنین میتوانند در مواقع دیگری ظهور کنند: زمانی که قصد عکاسی از کسی را دارم و در لحظات آخر در دسترس نیست، و هنگامی که در فضای باز عکاسی میکنم و انتظار هوای آفتابی را دارم اما باران شروع به باریدن میکند، زمانی که درباره قرارداد عکاسیام بحث میکنم و متوجه میشوم آن چه نیاز دارم را به دست نخواهم آورد، و زمانی که یک نشریه گزارش مرا به شکل تحریف شده منتشر کرده- به بیانی دیگر، آن هنگام که جهان با من مهربان نیست.
اما با نگاهی دقیقتر به موضوع، معمولا در مییابم که فقط مشکل عملی باعث ناراحتی من نشده، بلکه مهمتر از آن واکنش درونی من است. مواجهه و کاوش در آنچه در آن لحظه وجود دارد(گاهی ترس از هر چیزی) به من اجازه تبدیل آن مشکل به یک فرصت بزرگ برای آموختن را میدهد.
من از شما برای انجام عملی مشابه دعوت میکنم. وقتی شما چنین کنید، حتی سختترین شرایط نیز طعم متفاوتی خواهد داشت.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب روایت داستان برای فتوژورنالیست ها