تحلیل ما از باور/دوکسای ظهورگرایی با متون مارکسی آنهم در ارتباط با منع پرسشگری آغاز شد. این بررسی از آن رو با تکیه بر این متون صورت پذیرفت که میتوان در آنها، تجمع بیمانندی از انگیزهها، نمادها و الگوهای فکری جنبشهای تودهای گنوسی عصرمان را شاهد بود و در همین راستا، یافتن مُستَمسکی دیگر از متون گنوسیسم مدرن که در قدرت و شفافیت بیان و نیز در شور اندیشهورزانه و البته عزم نوآورانه، قیاسپذیر با دستنوشتههای مارکس جوان باشد، دشوار خواهد بود.
گنوسیسم
با اینهمه، این گزینش یک نقطهضعف نیز دارد و آن اینکه یکی از قویترین انگیزههای گمانپردازی از حیث تمایزش و بر حسب اهمیّت عملی آن، برجسته نمیباشد و این انگیزه همان خداکشی است.
- مقصد گنوسیسم پاروسیایی، ویرانساختن جهانیست که نظم آن به صورتی معیوب و ناعادلانه تجربه میشود و پس از آن، جایگزینسازی این نظم از راه قوۀ خلّاقۀ انسان با نظمی بینقض و عادلانه است.
با این حال، اکنون نظم هستی را میتوان بهمنزلۀ جهانی تحت سیطرۀ قدرتهای کیهانی-الهی در تمدنهای شرق دور یا نزدیک و یا همچون آفرینش خدای متعالیتر از جهان در نمادگرایی یهودیمسیحی و یا اینکه بهمثابۀ نظم بنیادی جهان هستی در تأملات فیلسوفانه دریافته شود که همچون امری معین باقی خواهد ماند و تحت کنترل بشر نیز نمیباشد.
بنابراین، بدین منظور که تلاش برای آفریدن جهانی تازه، عقلانی به نظر آید، مُعَین و از پیشنوشتهبودگی نظم هستی باید کنار گذاشتهشده و بهجای آن، نظم هستی اساساً همچون امری تحت کنترل انسان تعبیر شود که فراچنگ آوردن هرچه بیشتر کنترلش، مستلزم آن است که خاستگاه متعالی آن زدوده شود و به عبارت دیگر، این امر نیازمندِ ذبح هستی یا خداکشی است.
در این زمینه: خداکشی و زرتشت نیچه
برگرفته از کتاب: علم سیاست و گنوسیسم