خرید اینترنتی کتاب فیلسوفان سکولار خدا با دو صفت نمود می‏ نماید - نشر پیله

خدا با دو صفت نمود می‏ نماید

کتاب فیلسوفان سکولار
Rate this post

خدا با دو صفت یا دو نشان نمود می‏نماید، گرچه واقعاً دارای وجوه زیاد دیگری است که ما قادر به درک آنها نیستیم. این دو صورت و نشان فضا و اندیشه است. تحت وجه فضا، ذات به معنی جهان فیزیکی فهمیده می‏شود که بُعد آن بی‏نهایت است و تمام حرکات براساس قوانین فیزیک اتفاق می‏افتد. زیر وجه اندیشه، ذات عینِ ذهن پدیدار می‏شود که در آن تفکرات و احساسات تحت قوانین روان‏شناسی و منطق قرار دارند.

خدای سکولار

ما با دو چشم‏انداز فیزیکی و ذهنی به ذات آجل و آخر یعنی خدا فکر می‏کنیم، خدایی که نه‏ به‏طور ذاتی فیزیکی و نه به‏صورت طبیعی ذهنی است؛ جسم و ذهن ظاهر یک واقعیت هستند. آنها تأثیری بر هم ندارند. ولی هرآنچه در یکی از آنها اتفاق می‏افتد، در دیگری نیز بازتاب می‏یابد.

اگر معجزه‏ای در چنین جهانی باشد، ساخت فلسفه مذهبی و اخلاقی براساس این مفهوم، تقریباً معجزه است و البته این کاری است که اسپینوزا کرد. مونتنی می‏نویسد:چه کسی می‏تواند در تماشای نویسنده‏ای- یهودی رانده شده، تنهای بدون وطن- که این الهام را ساخت و بعد با تمام گرمی یک قدیس مسیحی این امر غم‏افزا را در قلب خود جای داد و اسمش را گذاشت خدا و با خونسردی تمام آن را در آغوش گرفت و صلح را بنیاد نهاد، ساکت بماند؟من اکنون سعی می‏کنم به‏طور مختصر و ساده نشان دهم که اسپینوزا چگونه در این مفهوم‏سازی غم‏افزا صلح را پیدا کرد و چگونه جست‌و‌جویی را که او در اولین جملات اصلاح فهم آغاز کرده بود به سرانجام قانع‏کننده‏ای رساند.

پیش از این در رساله دیدیم که اسپینوزا محتوی قانون الهی را با قانون اخلاقی، یا قانونِ طبیعی برپا شده توسطِ عقل، یکسان شمرد. درحالی‏که مذهب بر الهی بودن خاستگاه معرفت ما نسبت به آنچه باید باشد تأکید دارد و خداوند را قانون‏گذار اخلاق تلقی می‏کند، فلسفه بر معرفت خود از اخلاق یا قانون طبیعی، به وحی وابسته نیست و قانون را ناشی از اراده خداوند نمی‏داند. در واقع در فلسفه اسپینوزا «اراده خداوند» حضور ندارد مگر به شکل استعاره چون خداوندِ او موجود شخصی نیست. فلسفه، مفهوم قانون را براساس علم طبیعت و طبیعت انسان بنا می‏کند که هرگاه استادانه وضع شود به مفهوم خدا به مثابه ذات می‏رسد و نه به‏عنوان شخصیت.

بدین‏ترتیب مفهوم خدای فلسفی کاملاً از عناصر انسان‏انگاری که در مذهب عامه بسیار بااهمیت است جدا و آزاد می‏شود؛ برای فیلسوف رابطه عاطفی شخصی ِفردی با خدا که در عبادات نمایانگر است باید با رابطه عقلانی و عینیِ غیرشخصی که در برگیرنده تمام واقعیت است جابه‏جا شود. بنابراین حقیقت مذهب و نتایج اخلاقی آن در ارتباط با حقایق متافیزیکی و نتایج آن است ولی با آن یکسان نیست.

به‏عنوان مثال اسپینوزا در رساله‏اش صحبت از «بخشش و گناه» می‏کند که انسان می‏تواند از راه فیض الهی و از طریق توبه به آن دست یابد. ولی خدای فلسفه اسپینوزا شخص نیست که بتواند فراموش کند و بسیار مشکل است که عمل توبه را برای عملی که شخص نمی‏توانسته انجام ندهد توجیه کند. مع‏ذلک حقیقت مذهبی رستگاری از طریق توبه، یک همتای فلسفی دارد که می‏توان آن را به مثابه یک استعاره توده‏پسند تلقی کرد.

حقیقت فلسفی این است که انسان، با گسترش بصیرت، با ذات ارتباط نزدیک‏تری به هم می‏زند و دیگر به چیزهایی که به حقیقت طبیعی او حمله‏ور می‏شود یا هستی و سرنوشت واقعی او را کسر شأن می‏کند یا او را از راه فرزانگی و دانایی منحرف می‏کند، جذب نمی‏شود. گذار از انسان نادان به انسان دانا که در اصلاح فهم خوش‏آمدگویی می‏شود، نسخه دنیوی‌شده حس گناه و تولد دوباره است که از طریق نگاه بازتر که وعده یک زندگی پرمحتوی و آزادتری را می‏دهد به‏دست می‏آید. بنابراین او حتی در کتاب اخلاقیات فلسفی شده خود، نسخه مردمیِ اخلاق مذهبی را که در رساله ذکر کرده است نقض نمی‏کند.

در این زمینه: مذهب و لیاقت انسان

برگرفته از کتاب فیلسوفان سکولار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *