فکر کردن برای خودتان، همیشه آسان نیست: در بسیاری از مواقع، مواجهه با نیازها، علاقهها، باورها و امیال، می تواند راحت نباشد. اما از نظر راسل، این همان مسیر خوشبختی است.
دستیابی به خوشبختی، بزرگ ترین تلاش زندگی ما است. با این وجود، ما اغلب با آن مثل محصول جانبی چیزهای دیگر که انجام میدهیم، رفتار میکنیم. از قبیل کار، ازدواج، خانواده و خرید. در حالی که این گونه نیست: خوشبختی، جوهر آن چیزی است که ما تلاش میکنیم تا باشیم.
اگر شما عقایدتان را تغییر ندهید، زندگی شما برای همیشه به این شکل باقی خواهد بود. آیا این خبر خوبی است؟
مسیری برای کسب دانش، به سبک برتراند راسل: ما چیزها را تجربه کرده، آنها را به سادهترین شکل خود، تجزیه میکنیم، در مورد آنها نظرهایی میدهیم و آن نظرها را به دیدگاهی در مورد خودمان و جایگاهمان در جهان، تبدیل میکنیم.
اگر فکر میکنید که همه، این کار را انجام میدهند، هم حق با شما است و هم نیست. ما همه از تجربههای خود درس می گیریم، اما به ندرت، از راه اندیشیدن در مورد آن تجارب.
امروزه عقاید ما، توسط سیاستمداران، رسانههای جمعی و عوامفریبان خواهان رهبری، به شکل لقمههای غیرقابل هضمی به ما خورانده میشوند. اما راسل دلسردی و لذت ناشی از خواندن کتابهای خود را، اغلب به خود ما واگذار میکند.
او چیزهایی را مطرح میکند که فکر میکند، حقایق اولیه هستند: اینکه، ما نباید به یک خدا متکی باشیم تا چیزها را برای ما مرتب کند ( اگر هم مرتب کند، مطمئناً به شکلی نخواهد بود که خوشبختی شخصی ما را ارتقاء دهد).
اینکه، بسیاری از اصولی که ما با آنها بزرگ میشویم، طراحی نگردیدهاند که ما را خوشبخت کنند، و اینکه، ما همه قابلیت خوشبخت شدن را داریم ، اما از راه عمل کردن، نه اینکه منتظر باشیم تا خوشبختی را به سمت ما پرتاب کنند.
کتاب راسل، مملو از چالش های او، در برابر وضعیت موجود است: اینکه ما چگونه کار میکنیم، چگونه به رقابت پاسخ میدهیم و چگونه مسائل جنسی را یاد گرفته و در مورد آنها فکر میکنیم، تمامی اینها، به گفته او، اگر ما قصد داریم که خودمان را خوشبختتر و شادتر کنیم، اساساً اشتباه هستند.
اما، خود این فرایند که ما چگونه خود را خوشبخت میپنداریم، برای ما خیلی بیگانه است. ما عادت داریم که خوشبختی را با پول بخریم، دارو مصرف میکنیم که شاد باشیم، یا مشروب میخوریم که شاد باشیم. حتی اگر اثری هم نداشته باشند،، باز مطمئناً، نهایت تلاش خود را در مورد آن سه، انجام میدهیم.
برای اینکه به نصیحت او گوش کرده باشیم، دو چیز را باید بپذیریم. اول اینکه، پول و موفقیت یکی نیستند. البته، گفتن این مسئله برای راسل که وارث مقام کنت بود، معلم خانگی داشت و به عنوان بزرگترین فیلسوف قرن بیستم مورد تشویق قرار گرفت، آسان است. اما، او هیچگاه از عقیده خود برنگشت و ثروتمند هم نبود.
دوم اینکه، احتمال خطا همیشه هست، لیکن زمانی که اشتباه کردید، این وظیفه شما است که طرز فکر و طرز عمل خود را تغییر دهید، طوری که بتوانید شادی خود و افراد پیرامون خود را به حداکثر برسانید. این پیدا کردن تمام پاسخ ها نبود که باعث لذت راسل میشد، بلکه پرسیدن سختترین سوال ها بود.
خوشبختی که با ارزشترین ویژگی زندگی ماست، به آسانی یا به عنوان یک حق، در اختیار ما قرار نمیگیرد. راسل به ما نشان میدهد که چگونه میتوان آن را بدست آورد. برای اینکه نتیجه ای از این کتاب نصیبتان شود، باید آماده باشید تا همه چیز و هر چیزی را در مورد خودتان تغییر دهید. آیا آماده هستید؟
شعر مورد علاقه راسل در انجیل، ʼ تو نباید در انجام کار بد ، از جمع پیروی کنیʽ، نشان میدهد که او علاقه دارد، خودش تصمیمات خودش را بگیرد. آیا چیزی هست که شما آنرا فقط بخاطر اینکه دیگران آن را انجام میدهند، انجام دهید و اینکار شما را ناراحت سازد؟ پس، اکنون موقع آن است که آن را کنار بگذارید.
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی
نوشتهی تیم فیلیپس / ترجمهی رضابابازاده