درباره روش همه‌ی روش‌های پژوهشی که وجود دارد اعم از کمی و کیفی، میدانی، مشاهده - نشر پیله

درباره روش

کتاب محکمه فلسفه
Rate this post

روش‌های پژوهشی

همه‌ی روش‌های پژوهشی که وجود دارد اعم از کمی و کیفی، میدانی، مشاهده‌ای، کتابخانه‌ای و…را می‌توان در دو عنوان کلی روش علمی و روش فلسفی دسته‌بندی کرد.

این دو روش می‌توانند پاسخگوی بسیاری از سؤالات ما باشند و البته دفاع از این‌که گفتن روش علمی و روش فلسفی کافی است باید مسیری را از سر بگذراند که به‌نقد آرای کسانی که در هیچ‌کدام از این دو نمی‌گنجند بینجامد؛ مانند روانکاوانی چون فروید و یونگ؛ اما می‌توان از راه دیگری نیز نشان داد که آن‌ها بالضروره باید دریکی ازآن‌روش‌ها جای داشته باشند و این راه در صفحات بعد پی گرفته خواهد شد؛ اما به‌صورت کلی اگر بتوان استدلالات را به چهار استدلال عمده‌ی قیاس، استقرای تجربی، تمثیل و استنتاج بهترین تبیین، تقسیم کرد، آنگاه روش ما باید بر اساس یکی از این استدلالات یا ترکیبی از آن‌ها باشد.

آن روشی که بر مبنای استقرا و استنتاج بهترین تبیین بناشده باشد ازاین‌پس روش علمی نامید می‌شود، چراکه همه‌ی علوم به ناگزیر می‌بایست از آمار، احتمال و استقرای تجربی به‌صورت کلی بهره گیرند که این موضوع در نقد فلاسفه‌ی علم معاصر نشان داده خواهد شد؛ اما مشکل بزرگ دقیقاً همین‌جاست که استنتاج بهترین تبیین که بر مبنای بیشتر بودن دامنه‌ی توجیه نظریه‌ی علمی است و همچنین ساده‌تر بودن نظریه و دقت آن و …همه به جزییاتی بازبسته است که برای بررسی آن‌ها باید دست به دامان آمار و احتمالات شد. و دست به دامان آمار شدن به معنای از استقرا بهره گرفتن است.

این امر را به این صورت می‌توان نشان داد که احتمال بر این اساس است که می‌خواهیم درصد آمدن داده‌هایی خاص از مجموع داده‌های کلی را حساب کنیم؛ و نحوه‌ی دستیابی به آن داده‌های خاص مسلماً با روش‌هایی به دست می‌آید که آن روش‌ها ما را بالضروره با استقرا پیوند می‌زند چراکه موارد جزئی را نماینده‌ی کل داده‌های ما می‌داند، برای مثال می‌توان دقت را مثال زد، ممکن است برای نشان دادن این‌که یک نظریه از نظریه‌های رقیب دقت بیشتری دارد در ابتدا نظریه‌هایی را برگزید، مگر این‌که تمام نظریه‌های ممکن را انتخاب کنیم، وگرنه گزینش ما استقرای جزئی خواهد بود، به‌هرحال معمولاً تعداد نظریه‌های خاصی را انتخاب کرده و آنگاه دقت آن‌ها را درباره‌ی اندازه‌گیری پدیده‌های خاصی سنجیده که باز نحوه‌ی انتخاب آن پدیده‌ها برای ما استقرایی و از روش‌های آماری بوده است، چراکه نمی‌توان تمام پدیده‌ها را بررسی کرد.

البته مشکلات دیگری نیز در این میان به وجود می‌آید که ازجمله می‌توان به تفسیر مخاطب رجوع کرد شاید گروهی قومی آن را دارای دقت بیش‌تری بشمارند و گروه قومی دیگر دارای دقت کم‌تر.

 به‌هرحال می‌توان نتیجه گرفت که استنتاج بهترین تبیین استدلالی است که درواقع همان استقرای تجربی است و نمی‌توان آن را ازاین‌گونه استدلال جدا کرد و نهایتاً این‌که به فرض که چنین نباشد که نشان داده شد باز ملاک‌هایی که در این استنتاج نهفته است مشکلات استقرا را در پی دارد، بازهم علوم با بهره‌گیری حتی نسبتاً کمی از استقرای تجربی از روش علمی بهره گرفته‌اند و راهی غیرازاین نیست که از موارد تجربی به نتایجی رسیده و یا نظریه بر مبنای موارد تجربی بنا شود. می‌توان راه‌های ممکن را این‌گونه نام برد:

  1. نظریه‌ای ساخته می‌شود که بر اساس معادلات ریاضی است و سپس توسط تجربه آزمون می‌شود و یا به‌وسیله‌ی آن نظریه می‌توان تجربه را توجیه کرد.
  2. بر اساس مشاهده‌های تجربی نظریه‌ای ساخته می‌شود که با معادلات ریاضی و یا فرمول‌های آماری نحوه‌ی دستیابی به آن نظریه را نشان می‌دهد.
  3. نظریه‌ای بر اساس اصول موضوعه‌ی غیر ریاضی وجود دارد و سپس مشاهدات را توجیه می‌کند.
  4. مشاهدات انجام می‌گیرند و سپس با نظریه‌ای بر اساس اصول موضوعه غیر ریاضی توجیه می‌شوند.

از آنجا که در هر آنچه علم خوانده می‌شود می‌بایست نظریه‌ای داشت، درباره‌ی چیزهایی که آن‌ها واقعیت شمرده می‌شوند، به ناگزیر باید پذیرفت که یکی از موارد فوق باید در این نظریه‌ها وجود داشته باشد چون بنیان نظریات نمی‌تواند صرف تخیل شخصی باشد که قابلیت جمعی بودن را نداشته باشد و اگر قابلیت جمعی بودن را داشته باشد آنگاه آن اصول موضوعه نامیده می‌شود؛ اما این چهار مورد مشکلات روش علمی را بیشتر از آن چیزی که گفته‌ایم به رخ می‌کشند که در بخش بعد بررسی خواهد شد.

کتاب محکمه فلسفه
OLYMPUS DIGITAL CAMERA

اما فلسفه برخلاف علم باید بر اساس اصولی باشد که پیش‌فرض نباشند، یعنی این‌که نتوان امر متباین با آن پیش‌فرض را فرض کرد، می‌توان در علم یک اصل اساسی را ندیده گرفته و به گونه‌ی دیگری فرض کرد بدون آن‌که دیگر قادر به فکر کردن و سخن گفتن نباشید، برای مثال می‌توان سرعت نور را بالاترین سرعت در دنیا ندانست و یا می‌توان گفت که این‌گونه نیست که اگر به هر چیزی نیرویی وارد کنیم آن چیز نیز نیرویی به همان اندازه به ما وارد می‌کند و این موارد ناشی از تخیلات دانشمند دانسته شود، این کار را به این خاطر می‌توان انجام داد که این اصول بدیهی نیستند و نیازمند توجیه تجربی می‌باشند اما درست در همین‌جا می‌توان ایستاد و گفت آیا این موارد را می‌توان در تجربه آزمایش کرد؟

همه‌ی روش‌های پژوهشی که وجود دارد اعم از کمی و کیفی، میدانی، مشاهده‌ای، کتابخانه‌ای و…را می‌توان در دو عنوان کلی روش علمی و روش فلسفی دسته‌بندی کرد. این دو روش می‌توانند پاسخگوی بسیاری از سؤالات ما باشند و البته دفاع از این‌که گفتن روش علمی و روش فلسفی کافی است باید مسیری را از سر بگذراند که به‌نقد آرای کسانی که در هیچ‌کدام از این دو نمی‌گنجند بینجامد؛ مانند روانکاوانی چون فروید و یونگ؛ اما می‌توان از راه دیگری نیز نشان داد که آن‌ها بالضروره باید دریکی ازآن‌روش‌ها جای داشته باشند و این راه در صفحات بعد پی گرفته خواهد شد؛ اما به‌صورت کلی اگر بتوان استدلالات را به چهار استدلال عمده‌ی قیاس، استقرای تجربی، تمثیل و استنتاج بهترین تبیین، تقسیم کرد، آنگاه روش ما باید بر اساس یکی از این استدلالات یا ترکیبی از آن‌ها باشد.

آن روشی که بر مبنای استقرا و استنتاج بهترین تبیین بناشده باشد ازاین‌پس روش علمی نامید می‌شود، چراکه همه‌ی علوم به ناگزیر می‌بایست از آمار، احتمال و استقرای تجربی به‌صورت کلی بهره گیرند که این موضوع در نقد فلاسفه‌ی علم معاصر نشان داده خواهد شد؛ اما مشکل بزرگ دقیقاً همین‌جاست که استنتاج بهترین تبیین که بر مبنای بیشتر بودن دامنه‌ی توجیه نظریه‌ی علمی است و همچنین ساده‌تر بودن نظریه و دقت آن و …همه به جزییاتی بازبسته است که برای بررسی آن‌ها باید دست به دامان آمار و احتمالات شد. و دست به دامان آمار شدن به معنای از استقرا بهره گرفتن است.

این امر را به این صورت می‌توان نشان داد که احتمال بر این اساس است که می‌خواهیم درصد آمدن داده‌هایی خاص از مجموع داده‌های کلی را حساب کنیم؛ و نحوه‌ی دستیابی به آن داده‌های خاص مسلماً با روش‌هایی به دست می‌آید که آن روش‌ها ما را بالضروره با استقرا پیوند می‌زند چراکه موارد جزئی را نماینده‌ی کل داده‌های ما می‌داند، برای مثال می‌توان دقت را مثال زد، ممکن است برای نشان دادن این‌که یک نظریه از نظریه‌های رقیب دقت بیشتری دارد در ابتدا نظریه‌هایی را برگزید، مگر این‌که تمام نظریه‌های ممکن را انتخاب کنیم، وگرنه گزینش ما استقرای جزئی خواهد بود، به‌هرحال معمولاً تعداد نظریه‌های خاصی را انتخاب کرده و آنگاه دقت آن‌ها را درباره‌ی اندازه‌گیری پدیده‌های خاصی سنجیده که باز نحوه‌ی انتخاب آن پدیده‌ها برای ما استقرایی و از روش‌های آماری بوده است، چراکه نمی‌توان تمام پدیده‌ها را بررسی کرد. البته مشکلات دیگری نیز در این میان به وجود می‌آید که ازجمله می‌توان به تفسیر مخاطب رجوع کرد شاید گروهی قومی آن را دارای دقت بیش‌تری بشمارند و گروه قومی دیگر دارای دقت کم‌تر.

کتاب محکمه فلسفه

 به‌هرحال می‌توان نتیجه گرفت که استنتاج بهترین تبیین استدلالی است که درواقع همان استقرای تجربی است و نمی‌توان آن را ازاین‌گونه استدلال جدا کرد و نهایتاً این‌که به فرض که چنین نباشد که نشان داده شد باز ملاک‌هایی که در این استنتاج نهفته است مشکلات استقرا را در پی دارد، بازهم علوم با بهره‌گیری حتی نسبتاً کمی از استقرای تجربی از روش علمی بهره گرفته‌اند و راهی غیرازاین نیست که از موارد تجربی به نتایجی رسیده و یا نظریه بر مبنای موارد تجربی بنا شود. می‌توان راه‌های ممکن را این‌گونه نام برد:

  1. نظریه‌ای ساخته می‌شود که بر اساس معادلات ریاضی است و سپس توسط تجربه آزمون می‌شود و یا به‌وسیله‌ی آن نظریه می‌توان تجربه را توجیه کرد.
  2. بر اساس مشاهده‌های تجربی نظریه‌ای ساخته می‌شود که با معادلات ریاضی و یا فرمول‌های آماری نحوه‌ی دستیابی به آن نظریه را نشان می‌دهد.
  3. نظریه‌ای بر اساس اصول موضوعه‌ی غیر ریاضی وجود دارد و سپس مشاهدات را توجیه می‌کند.
  4. مشاهدات انجام می‌گیرند و سپس با نظریه‌ای بر اساس اصول موضوعه غیر ریاضی توجیه می‌شوند.

ازآنجاکه در هر آنچه علم خوانده می‌شود می‌بایست نظریه‌ای داشت، درباره‌ی چیزهایی که آن‌ها واقعیت شمرده می‌شوند، به ناگزیر باید پذیرفت که یکی از موارد فوق باید در این نظریه‌ها وجود داشته باشد چون بنیان نظریات نمی‌تواند صرف تخیل شخصی باشد که قابلیت جمعی بودن را نداشته باشد و اگر قابلیت جمعی بودن را داشته باشد آنگاه آن اصول موضوعه نامیده می‌شود؛ اما این چهار مورد مشکلات روش علمی را بیشتر از آن چیزی که گفته‌ایم به رخ می‌کشند که در بخش بعد بررسی خواهد شد.

اما فلسفه برخلاف علم باید بر اساس اصولی باشد که پیش‌فرض نباشند، یعنی این‌که نتوان امر متباین با آن پیش‌فرض را فرض کرد، می‌توان در علم یک اصل اساسی را ندیده گرفته و به گونه‌ی دیگری فرض کرد بدون آن‌که دیگر قادر به فکر کردن و سخن گفتن نباشید، برای مثال می‌توان سرعت نور را بالاترین سرعت در دنیا ندانست و یا می‌توان گفت که این‌گونه نیست که اگر به هر چیزی نیرویی وارد کنیم آن چیز نیز نیرویی به همان اندازه به ما وارد می‌کند و این موارد ناشی از تخیلات دانشمند دانسته شود، این کار را به این خاطر می‌توان انجام داد که این اصول بدیهی نیستند و نیازمند توجیه تجربی می‌باشند اما درست در همین‌جا می‌توان ایستاد و گفت آیا این موارد را می‌توان در تجربه آزمایش کرد؟

برگرفته از کتاب محکمه فلسفه

Original price was: 25500تومان.Current price is: 23000تومان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *