کلیساهای حکومتی با هماهنگی و اتحاد در باب فلسفه دانشگاه - نشر پیله

در باب فلسفه دانشگاه

کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات
Rate this post

فلسفه دانشگاه

رساله «در باب فلسفه دانشگاهی» از شناخته شده ترین مباحث این کتاب محسوب می‌شود و به جمع بندی فاصله گیری شوپنهاور از محیط دانشگاهی می‌پردازد.

همانند کی یرکگارد، مارکس و نیچه، شوپنهاور هم به بزرگترین فیلسوفان مؤثر در خارج از محیط دانشگاه تعلق دارد. اما انزجار نسبت به تدریس عمومی فلسفه، نزد هیچ یک از این اندیشمندان، همانند شوپنهاور تا این حد برجسته نیست.

مفهوم «فلسفه دانشگاهی» که در اینجا به صورت تحقیرآمیز به کار برده شده، به احتمال زیاد توسط خود شوپنهاور وضع شده و منظور از آن تدریس فلسفه نهادینه شده در دانشگاه‌ها است که هزینه آن توسط دولت تأمین می‌گردد، فلسفه‌ای که همین موضوع مانع از آن می‌شود تا به صورت سازش ناپذیری خود را وقف یافتن حقیقت نماید.

 در عوض تحت فشار قرار می‌گیرد تا به خط مشی‌ها و قوانین حکومت تن در دهد و ایدئولوژی رسمی کلیسا و دولت را از لحاظ نظری تثبیت نماید.

کلیساهای حکومتی با هماهنگی و اتحاد با مراجع و نهادهای دولتی نفوذ بسیار زیادی در واگذاری مناصب دانشگاهی داشتند و همین مسئله همواره سبب اخراج اساتید نامطلوب از لحاظ ایدئولوژیکی می‌شد.

از نظر شوپنهاور نگرش به فلسفه به عنوان یک «تجارت» با هدف مشروعیتِ فلسفی بخشیدن به تصور مسیحیت از خداوند و همچنین تشریح و ارائه احکام اصلیِ دینِ حکومتی به شکلی نامتعارف تحت نام فلسفه، صورت می‌پذیرد.

تعجب برانگیز نیست که منظور شوپنهاور در اینجا بار دیگر هگل و حامیانش هستند، کسانی که علاوه بر این می‌بایست به عنوان نمونه‌هایی ترجیح داده شده به «فلسفه دانشگاهیِ» فاسدی که از سوی حکومت تحسین می‌شدند، خدمت کنند.

بی تردید شوپنهاور در این زمینه دلایلی نیز داشته است. اساتید نامطلوب از لحاظ ایدئولوژیکی، به ویژه آنها که دارای شهرت خدا ناباوری بودند، برای در اختیار گرفتن منصبی در دانشگاه‌های آلمان از شانس چندان زیادی برخوردار نبودند.

از سوی دیگر مرزبندی شوپنهاور با فلسفه دانشگاهی سبب شد تا وی با زندگی و موجودیت خود به عنوان معلم خصوصی در انظار عمومی کنار آید و از این منصب ناجور به عنوان امکانی برای نشان دادن این واقعیت بهره برد که وی برای فلسفه و نه از فلسفه زندگی می‌کند.

شوپنهاور با دو مقاله «تأمل متعالی در باب تعمد ظاهری در سرنوشت هر فرد» و «تلاش در باب احضار ارواح و هر آنچه که به آن مربوط می‌شود» قدم بر روی خط مرزی بین متافیزیک تجربی و تأمل متعالی نهاد.

وی در مقاله اول جهانی عقلانیِ فراتر از جهان پدیدار را در نظر گرفت، که در آن چیزی متافیزیکی، فراتر از طبیعت، کنترل امور را در دست دارد و آنچه را که تصادف یا اتفاق می‌نامیم، به سرنوشتی که ضرورتی آن از قبل از سوی اراده تعیین شده، تعلق دارد.

برگرفته از کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *