مردم و نظریه های توطئه
«نظریههای توطئه در حال افزایش هستند.» این جمله را چطور تفسیر میکنید؟
چنین جملهای را به خصوص از دانشجویان و روزنامهنگاران بحث نظریههای توطئه میشنوم. آنها از پاسخ من شگفتزده میشوند. به نظرم نظریههای توطئه در حال افزایش نبوده و در دهههای اخیر فراز و فرود داشتهاند.
با انتشار نظریههای توطئه توسط ترامپ در طول کارزار انتخاباتی خود در سال 2016 در آمریکا و همهپرسی بریتانیا در مورد «برگزیت» نظریههای توطئه نسبت به سال 2006 افزایش یافت. من سیر پایداری را در این افزایش نمیبینم. به طور متوسط، جمعیت کنونی جهان نسبت به سی یا حتی صد سال پیش بیشتر یا کمتر توطئهگرا نیستند.
دو محقق علوم سیاسی از دانشگاه میامی پژوهش مهمی انجام دادند. آنها با کمک تیم کارآزموده خود نامههایی را که شهروندان آمریکایی به «شیکاگو تریبون» و «نیویورک تایمز» در بازه زمانی صد و بیست سال نوشته بودند، آنالیز کردند. به طور متوسط هر سال یک نامه رسیده بود و آنها هر نامهای را تصادفاً انتخاب میکردند. حدود صدهزار نامه حاوی موضوع نظریه توطئه بود.
اما در این سالها هیچ افزایشی در نامههای حاوی نظریه توطئه دیده نشد. درواقع افزایش ناچیز تکرار نامههای حاوی نظریه توطئه در دو دوره برجسته بود: اولی حدود سال 1900 در اوج انقلاب صنعتی دوم و دیگری در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 در آغاز جنگ سرد بودند. مسلماً در این پژوهش نقصهای کوچکی وجود داشت. مثلاً شاید فکر کنید نامهها انتخاب شدند و تصادفی نبودند. پس نامههای توطئهآمیز بیشتری انتخاب میشدند. این محدودیتها برای چنین پروژههایی اجتنابناپذیرند. اگر واقعبین باشیم، این تعداد نامه برای دو روزنامه مختلف توسط عده زیادی انتخاب شدند.
در زمان ما به افزایش نظریههای توطئه تأکید میکنند و به هر حال باید در این دادهها میدیدیم. مثلاً اگر تکنولوژیهای ارتباط دیجیتال باعث گرایش بیشتر به نظریههای توطئهشده، این نامهها باید افزایش را در اوایل دهه 1990 تا آخر 2010 نشان میداد. ولی چنین نبود. همچنین دادههای دیگر مغایر این ایده بود که امروزه مردم نسبت به سی سال پیش به صاحبان قدرت مشکوکتر هستند.
در تحقیق دیگری میزان رضایت و اعتماد مردم به سیاستمداران در اروپا براساس دادههای «یوروبارومتر» بررسی شد. به خصوص دادههای مربوط به رضایت قابل توجهاند. از رضایت نسبی (قبل از استفاده شهروندان عادی از اینترنت، رسانه اجتماعی و گوشی هوشمند سال 1974) گرفته تا زمانی که تکنولوژی جزء عادی زندگی مردم شود. دادههای مربوط به اعتماد، رقم کمتری را نشان میدهد. (از سال 1997 تا 2012) در اینجا هم هیچ نشانی از کاهش اعتماد بعد از گذشت زمان نبود.
نارضایتی از سیاستمداران شبیه اعتقاد به نظریه توطئه سیاسی نیست. احتمالاً یکی شاخص دیگری باشد. اگر مردم به توطئهچینی سیاستمداران معتقد باشند از آنها راضی میشوند و بالعکس. اینبار هم نتایج حاکی از نوسان در میزان رضایت شهروندان بود ولی با گذشت زمان هیچ ثباتی در افزایش آن نشان نداد. پس اگر فکر کنیم میزان رضایت شهروندان از سیاستمداران افزایش یافته، اشتباه است. در دهه 1970 هم سطح رضایت شهروندان مانند امروز کم بود.به هر حال، اینترنت و رسانههای اجتماعی ابزار قدرتمندی برای اشاعه نظریههای توطئه و ارتباط با دیگر نظریهپردازان توطئه هستند.
احتمالاً قبل از ورود اینترنت و رسانههای اجتماعی به زندگی ما، نظریههای توطئه از طریق دیگر کانالهای ارتباطی مثلاً دهان به دهان و تدریجی منتشر میشدند. در دوم دسامبر سال 2015 در سن برناردینو کالیفرنیا، چند تیراندازی انجام شد. زن و شوهر جوانی در ساعات ابتدایی صبح، با اسلحه چهارده نفر را کشته و بیست و دو نفر را زخمی کردند. بعد از آن در عرض چهار ساعت توسط پلیس دستگیر شده و به قتل رسیدند. وقتی این حادثه منتشر شد من و همسرم پوشش زنده ماجرا را از تلویزیون آمستردام تماشا میکردیم. حدود دو ساعت بعد از تیراندازی و دو ساعت قبل از کشتهشدن جنایتکاران، من کلمه «توطئه سنبرناردینو» را در اینترنت جستجو کردم.
فوراً نظریههای توطئه بسیاری پیدا شدند که ماجرا را عملیات پرچم دروغین میدانستند. ما نظریههای توطئه مربوط به این حادثه را همزمان با انتشار اخبار آن میخواندیم.
تکنولوژی اطلاعات مدرن نقش ویژهای در اشاعه نظریههای توطئه دارند. اما اینکه چرا مردم آن را باور میکنند یا نمیکنند، در روانشناسی مییابیم. به نظر من نظریههای توطئه ریشه در یک حالت روانشناختی ذهنی و ذاتی بشر دارند. نظریههای توطئه عکسالعمل طبیعی انسان به شرایط اجتماعی هستند که باعث احساسات ترس و ناامنی میشوند. هرچه فرد این دو احساس را قویتر تجربه کند به احتمال زیاد گروههای دیگر را محکوم کند. پس بعد از وقایع اجتماعی غمبار و اضطرابآور نظریههای توطئه گسترش مییابند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب روانشناسی نظریه های توطئه