تدوام دشمنی آمریكا و ایران شگفت‌آور نیست دشمنی ایران و آمریکا - نشر پیله

دشمنی ایران و آمریکا

کتاب تنهایی استراتژیک ایران
Rate this post

تدوام دشمنی آمریكا و ایران شگفت‌آور نیست چرا که پویایی آن عامل‌محور است. روند امنیتی کردن متقابل، با لحظاتی کوتاه از توقف و درنگ، به‌طور ثابت و بی‌وقفه‌ای ادامه دارد. عاملان، توصیفات مثبت بسیار کمی در مورد یکدیگر برای گفتن دارند و در مسائل عمدۀ منطقه‌ای و جهانی معمولاً در دو سمت مخالف قرار دارند.

تدوام دشمنی آمریكا و ایران شگفت‌آور نیست

با این وجود، در طول چندین دهه خصومت، دو طرف غالباً و در مسائل مهم، «معقولانه» در یک سو قرار گرفته‌اند. گرچه خصومت و دشمنی هنجار است، اما چرا دو طرف در مسائل مهم همکاری عاقلانه از خود نشان می‌دهد و این رفتار همچنان پا برجاست؟ دلایل این «امر نامتعارف» در پویایی‌های ساختاری و پیامدها و نمودهای ناخواسته و غیرمنتظرۀ‌ آن نهفته‌ است.

چنان‌که نیکولاس اونف استدلال می‌کند، عاملان ممکن است خود جهان خویشتن را بسازند (اونف، ۱۹۹۸)، اما لزوماً نمی‌توانند دنیای خود را پیش‌بینی یا کنترل کنند. دلایل ساختاری برای وجود رابطهٔ بالقوهٔ جایگزین میان دو کشور دارای دو بخش است: دلیل اول، ریشه در سنجش‌ناپذیری و ناسازگاری عجیب و طنزآمیز خصومتِ عامل-محور با پاسخ‌ها و شرایط ساختاری دارد، و دلیل دوم، برآمده از موازنهٔ مؤثرِ ظریفِ قدرت میان دو کشور و اهمیت آن برای ابهام مداوم پیرامون سودمندی گزینهٔ نظامی به‌عنوان واپسین داور دشمنیِ نهایی است.

سنجش‌ناپذیری و ناسازگاری عامل و ساختار به شرایطی اشاره دارد که در آن فشار و دینامیک ساختاری دشمنی از سطح دشمنی دوجانبهِ عامل محور عقب مانده‌ است. به بیان دیگر، درحالی‌که هردو طرف در سطح روایت و عمدتا در سطح سیاسی بر دشمنی و درگیریِ دوجانبه اصرار دارند، پویایی‌های ساختاری همیشه از منطق دشمنی پیروی نمی‌کنند و به گونه‌ای طنزآمیز و سنجش‌ناپذیرانه شرایطی را برای همکاری، سود یا زیان دوسویه و در نتیجه چارچوبی برای همکاری احتمالی ایجاد می‌کنند. خصومت آمریكا و ایران نتیجهٔ یك وضعیت اجتناب‌ناپذیرِ بالا‌به‌پایینِ سیستمیک نیست، بلكه این خصومت و دشمنی خود عامل و دستگاه اصلی و تولید‌کنندۀ بی‌ثباتی ساختاری در منطقه است.

اثر ژرف این خصومت و دشمنی در تبارشناسی تک‌تک مناقشات، از جنگ ایران و عراق، حملهٔ صدام و جنگ‌ نخست خلیج فارس و ظهور «طالبانیسم» و «وهابیسم» در جنوب آسیا گرفته تا نقش آن در شکل‌گیری القاعده، بحران اسرائیل و فلسطین، حملات آمریکا به افغانستان و عراق و هم‌اکنون نیز بحران سوریه باقی مانده است. نظامی‌شدن سیاست در منطقه ریشۀ مستحکمی در این دشمنی دارد و تا زمان جایگزینی آن با مصالحه و یا توافق، از این دشمنی به عنوان نیروی اصلی تغذیه خواهد کرد. بدون سازگاری، منطقه به‌عنوان یک مجموعهٔ امنیتی بزرگ (بوزان، ۲۰۰۳) باقی خواهد ماند که هیچ سازوکار نهادی برای حل منازعات یا ثبات طولانی‌مدت در آیندۀ نزدیک قابل مشاهده نیست و تنها امنیتی کردن و نظامی‌سازی بیشتر در افق کنونی قابل پیشبینی است.

نظامی‌سازی اکنون به زیر سطح دولت‌ها رسیده و جنبش‌های مذهبی و اجتماعی، سیاسی و قومی-مذهبی منطقه‌ای را در برگرفته است. این مسئله به هیچ عنوان بدان معنا نیست که کنشگران فردی، منطقه‌ای و جهانی طرفدار آشتی میان ایران و ایالات متحده هستند. ساختار سیاسی-اجتماعی تشویق و تنیبه آمریکایی که برای مشروط کردن ارتباط دیگر کنشگران با ایران ایجاد شده، مؤثر بوده است. ترجیحات و اولویت‌های ایالات متحده یکی از عناصر مهم محاسبات منطقه‌ای و جهانی در مواجهه با ایران است و کنشگران از هر دسته‌ای دنباله‌رو این ساختار هستند و از نفوذ آن برای تعامل با هردو کشور بهره می‌جویند.

در این زمینه: ایران بازدارندگی نامتقارن هسته ای

برگرفته از کتاب تنهایی استراتژیک ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *