دفاعیهها و تئودیسهها در مسئلۀ شر
مسئلۀ شر بهمنزلۀ پایگاه الحاد و با توجه به استدلالها و مسائلی که مطرح کرده است، فارغ از درست یا غلط بودنش، در ظاهر به این موفقیت رسیده است که در مؤمنان نگرانی ایجاد کند؛ این نگرانی به معنای ضعف ایمانی و اعتقادی مؤمنان نیست و بیشتر جنبۀ روشنگرانه دارد. مؤمنان توضیحات خود دربارۀ مسئلۀ شر و خدا را در قالب دفاعیهها و تئودیسهها مطرح کردند.
تئودسیه و دفاعیه از جهتی شبیه به یکدیگرند و از جهتی متفاوت؛ هر دو میخواهند دلیل و توجیهی برای شرور بیابند و پرده از راز نهان شرور کنار بزنند؛ اما در دفاعیه این مهم با تعصب کمتری دنبال میشود؛ بدین صورت که هدف برملاکردن راز هست ولی اصراری نیست که الّا و لابد تنها دلیل و تنها توجیه همین است؛ اما در تئودیسهها بحث جدیتر و مؤمن درصدد است دلیل خودگفتهاش را موجهترین پاسخ به شرور بداند.
یا اینطور بگوییم: «هدف دفاعیه این است که نشان دهد براهین علیه خداباوری بر مسئلۀ شر در مضامین خود چندان موفق نیستند و در مقابل، هدف تئودیسه ارائۀ یک دلیل معقول و مثبت بر وجود شر در جهان خداباورانه است»
دفاعیهها و تئودیسهها بهطور عمده بر دو محور شکل گرفتهاند. «یک پاسخ رایج این است که شر بالضروره متضاد خیر است؛ یعنی ما تضاد میان رنگ زرد و سایر رنگها را تجربه میکنیم و به این ترتیب، درمییابیم که رنگ زرد چیست. به همین نحو ما با تجربهکردن شر، ماهیت خیر را درمییابیم»
«عدهای دیگر از مؤمنان رویکرد شر را تنبیهی برای خطاکاری به شمار میآورند؛ مثلاً در کتاب ایوب عهد عتیق میخوانیم که تسلیدهندگان تأکید میکردند که ایوب بهدلیل گناهکاری رنج میبرد»
آنچه به ذهن میآید، باورنداشتن مؤمنان به یک نهاد مستقل هستی است به نام شرور؛ شرور در نظر آنان طفیلی است؛ یا روشنگر و شفافیتبخش به خیرات عالم است و یا محصول گنهکاری ما. در مورد اول ضرورت هستیشناسانه نیست؛ بلکه یک ضرورت معرفتشناسانه است.
گویی میشد که شرور نباشند اما صدقه سرِ خیرات و تمایل خیرات به ظاهرشدن و دیدهشدن، شرور پدید آمدند تا خوبیهای عالم به چشم بیایند. در مورد دوم نیز باز ضرورت هستیشناسانه نیست؛ به این صورت که اگر گناهی در عالم نمیکردیم، از خطر شرور نیز مصون میماندیم. هر دو رویکرد دچار این خطا هستند که شأن هستیشناسانهای برای شرور قائل نیستند و صرفاً در مقام پاسخ به منتقدان بیان شدهاند و این نقصان است که البته تا پایان کار نیز دست از گریبان مؤمنان نمیکشد.
با آنکه منتقد را در مقطعی به گریز وامیدارد، راه را بر منازعۀ مجدد نمیبندد و منتقد با سازوبرگ جدیدی بازمیگردد. بهترین فضای موجود برای رشد و پیشرفت منتقد، ایجادنکردن شأن هستیشناختی برای شرور است؛ چراکه همچنان منتقد را امیدوار میکند تا به طریقی بهانهجویانه خط و ربطی میان شرور و خدا ایجاد کند؛ البته مؤمنان تلاش کردند برخی امور را به استحالات متافیزیکی ارجاع دهند و برای قدرت زوالناپذیر، تعریف صحیحی ارائه دهند؛ اما به نظر کافی نمیرسد. ذکر چند نمونه یا مصداق نمیتواند اغناگر منتقدی باشد که بیرحمانه و با تمام وجود کمر به انهدام گزارههای دینی بسته است.
در ادامه شرح و نقد تئودیسهها و دفاعیهها بیان میشود. هدف از نقد تئودیسهها و دفاعیهها، البته کنارگذاشتن آنها بهطور کامل نیست. پاسخهای مهمی از جانب متدینان به منتقدان داده و سبب از کار افتادن بسیاری از ادلۀ آنها شده است؛ بنابراین، بحث نقد پیرامون این محور است که چرا راه را برای رجعت منتقدان باز میگذارد؟ و اساساً چرا مقدمات نقد منتقدان را به رسمیت نمیشناسد؟
ما بیشتر در این برگه در این مورد مطلبی را منتشر کردهایم
برگرفته از کتاب شر و بشر پاسخ اگزیستانسیالیستی به مسئلۀ شر