بیسمارک پادشاه
پایان دوران زمامداری بیسمارک در ماه مارس سال 1890، از دو پیامد مستقیم برخوردار گردید، در زمینه سیاست داخلی قانون مبارزه با تلاشهای سوسیال دموکراسیِ مربوط به سال 1878 تمدید نشد و در عرصه سیاست خارجی نیز معاهده دو جانبه بین آلمان و روسیه تمدید نگردید و اعتبار خود را از دست داد.
این دو موضوع در بلند مدت تأثیر خود را نشان دادند، در واقع عدم تمدید معاهده دو جانبه با روسیه بلافاصله سبب ایجاد اختلافی عمیق بین امپراتوری آلمان و این کشور نشد و در مورد سوسیال دموکراتها نیز شرایط آنها خیلی فوری دستخوش تغییرات نگردید. بعد از این اتفاقات سوسیال دموکراتها به تدریج سیاست خود را تغییر دادند و از حزبی انقلابی تبدیل به حزبی اصلاح طلب و تجدیدنظر خواه شدند.
در دوران پادشاهی ویلهلم و به خصوص بعد از برکناری بیسمارک از سمت صدراعظمی امپراتوری آلمان، در زمینه سیاست داخلی تغییرات وسیع و سریعی به وجود آمدند، تغییراتی که تا زمان شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 به طور مداوم آشکارتر میشدند.
همانطور که توضیح داده شد، امپراتوری آلمان در دوران زمامداری بیسمارک از لحاظ سیاست داخلی از وضعیت چندان مساعدی برخوردار نبود و به نوعی دوران مهار و نارضایتی همه نیروهای سیاسی محسوب میشد، علاوه بر این در این دوره یک رکود اقتصادی دائمی نیز در آلمان حاکم بود، رکودی که حتی چندین سال پس از بیسمارک نیز تداوم یافت.
دگرگونی و رونق بزرگ اقتصادی در سال 1895 روی داد. امواج حاصل از این پیشرفت بزرگ اقتصادی بدون وقفه تا جنگ جهانی اول ادامه یافت. تنها در سالهای 1901 و 1908 دو رکود اقتصادی کوچک به وجود آمدند، اما در مجموع دوران پادشاهی ویلهلم را میبایست دوران شکوفایی اقتصادی و رفاه عمومی دانست، رفاه و پیشرفتی که شامل طبقه کارگر نیز شد. هنوز هم گمانه زنیهای فراوانی در زمینه دلایل رونق اقتصادیِ امپراتوری آلمان در آن دوره دیده میشود، مسئلهای که چندان تعجب برانگیز نیست، چون امروزه نیز ارائه یک پیشبینی اقتصادی بلند مدت چندان ممکن به نظر نمیرسد.
با این حال یک نظریه قابل توجیه و قانع کننده در این زمینه میتوان یافت، نظریهای که به اقتصاددانانی به نامهای یوزف شومپتر و نیکولای کوندرانیف باز میگردد و بر طبق آن ادعا میشود که رونق و پیشرفت اقتصادی به نوآوریهای بزرگ بستگی دارد.
بر این اساس اقتصاد در صورت عدم وجود نوآوریهای فنی و علمی شروع به رکود و حتی پسرفت مینماید. این موضوع در تمام دوران زمامداری بیسمارک قابل مشاهده بود. در واقع انقلاب صنعتی، عصر ماشینهای بخار و راه آهن و عصر آهن و فولاد به قبل از دوران بیسمارک باز میگشت. کارخانههای سنتی در اواسط قرن نوزدهم میلادی به کارحانههای مکانیزه بدل گشته بودند و پس از آن در دهههای 1870 و 1880 برای مدتی طولانی، تغییر جدیدی ایجاد نشده بود و آنچه از قبل وجود داشت، ادامه پیدا کرد؛ خطوط ریلی گسترش پیدا کردند، کارگران در صنایع موجود به کار خود ادامه دادند و صنایع به صورت معقول و متعادل توسعه یافتند، با این حال این سالها از لحاظ اقتصادی، دوران کمبود نیروی محرک محسوب میگشت. مسئلهای که بین سالهای 1873 تا 1895 در آلمان حکمفرما بود. در سالهای دهه 1890 به یکباره چندین نوآوری بزرگ از جمله برق رسانی عمومی رواج پیدا کردند، در کنار آن میتوان از شروع موتوریزه کردن و آغاز به کار سیستمهای رادیویی نیز نام برد. این دگرگونیها و نوآوریها نیروی محرک جدیدی را با خود به همراه آوردند.
این فرآیند اقتصادی در ابتدا تأثیر خود را در پیامدهای اجتماعی و سپس پیامدهای سیاسی نشان داد. تا جایی که از لحاظ اجتماعی، از شدت مبارزات طبقاتی کاسته شد. البته در آن زمان، این کشفِ بزرگ سالهای بعد صورت نگرفته بود که کارگران نه تنها عاملی هزینه زا نیستند، بلکه انبوهی از مصرف کنندگان به حساب میآیند و به همین دلیل به نفع صنعت است که پس از چندین مبارزه ظاهری با اتحادیههای کارگری، با تقاضای همیشگی آنها مبنی بر در نظر گرفته شدن دستمزدهای بالاتر برای کارگران موافقت نماید.
اما در حقیقت با کاهش نیروی کار و تغییر نقش اتحادیههای کارگری، کارفرمایان به تدریج از قانون دستمزد قدیمی که بر مبنای پرداخت پایینتر دستمزد ممکن بود، چشم پوشی کردند و از اجرای آن منصرف شدند. این مسئله به معنای صلح اجتماعی بود و این صلح اجتماعی دارای تأثیرات سیاسی نیز بود، تأثیراتی که به طور عمده خود را در توسعه سوسیال دموکراسی آلمان نشان دادند.
سوسیال دموکراسی در آلمان از زمان تأسیس خود حزبی انقلابی محسوب میگشت که میخواست جامعه را به طور کامل دگرگون نماید. تحت تأثیر اولین انجمن بین المللی کارگران بر شدت چنین گرایشی افزوده شد. SPD به یک حزب انقلاب جهانی بدل گشت، البته از لحاظ نظری چون انقلاب موضوعی مربوط به آینده است. با این وجود تا اواسط دهه 1890 انقلاب، آرزوی سوسیال دموکراتها باقی ماند. سپس در سوسیال دموکراسی جریانی توسعه یافت که تحت نام «تجدیدنظر گرایی» مشهور شد.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب از بیسمارک به هیتلر