تزویر متعصب ها
دوست گرامی من از من پرسیدهاید که دربارهی رواداری متقابل مسیحیانی که مذاهب متفاوت دارند، چه میاندیشم. باید آزادانه پاسخ بدهم که این رواداری را نشان شاخص و اصلی کلیسای راستین میدانم. هستند افرادی که به شکوه مناسک و قدمت نامها و اماکن مذهبی خود فخر میورزند و در مقابل هستند افرادی که اصلاح مذهبشان را مایه غرور خود میدان و هردو طرف به حقانیت دینشان میبالند (زیرا هرکس به گمان خودش بر دین حق است)؛ این قبیل رفتارها، بیش از آنکه نشان کلیسای مسیح باشد، نشان تلاش آن افراد برای رسیدن به قدرت و سیطره بر انسانهای دیگر است.
حتی اگر کسی دربارهی تمام اموری که یاد کردم ادعایی کاملاً راستین داشته باشد، ولی از خیرخواهی، فروتنی و حسن نیت در قبال تمام انسانها، حتی غیرمسیحیان، برخوردار نباشد مسلماً خودش یک مسیحی راستین نیست. نجاتبخش ما به پیروانش گفت: «در میان ملل بیگانه، پادشاهان بر مردم حکمرانی میکنند و صاحبان قدرت، ولینعمت خوانده میشوند، ولی شما اینگونه نباشید.».
دین راستین به شکل دیگری است. غایت دین ایجاد غرور یا فخر در انسانها نیست و یا اینکه به کلیسا سلطهی سیاسی بدهد و یا شکلی از قدرت را ایجاد کند؛ بلکه دین برای این است که زندگی آدمی را فضیلتمند و از گناه خالی کند. هرکسی که به کلیسای مسیح میپیوندد، باید اول با شهوات و رذیلتهای نفس خویش بجنگد. هیچکس از مسیحی نامیدن خود سودی نمیبرد مگر اینکه زندگیاش پاک، کردارش بیریا و روانش مهربان و ملایم باشد: «ستونهای سلطنت خداوند استوار است […] و او خود میداند مومنانش کیستند و هرکس به مسیح شهادت داد باید از گناه پرهیز کند».
سرور ما به پتروس حواری گفت: «اگر تو ایمان آوردهای برادرانت را یاری کن» برای من سخت است باور کنم کسی که برای رستگاری خود از گناه پرهیز نمیکند، نگران رستگاری روح من است. کسی که مسیحیت را بهراستی در قلب خود نپذیرفته است، هرچقدر هم که تلاش کند غیر ممکن است بتواند دیگران را به مسیحیت هدایت کند. طبق آموزههای کتاب مقدس و حواریون، هیچکس مسیحی راستین نیست مگر اینکه خیرخواهی و ایمانی داشته باشد که بهصورت عشق در کردار او نمود مییابد، نه بهصورت زور.
اکنون وجدان آنهایی را مخاطب قرار میدهم که به بهانهی دین، انسانهای دیگر را محاکمه میکنند، زخم میزنند، شکنجه میکنند و میکشند: میخواهم بدانم آیا این اعمال را از روی نوعدوستی و از سر محبت انجام میدهند؟ چطور میشود مرا قانع کرد که چنین است؟ من تنها وقتی قانع خواهم شد که ببینم این متعصبین دوآتشه دوستان و اعضای خانوادههای خودشان را – به خاطر گناهان و سرکشی علنیشان از آموزههای کتاب مقدس- به همین شکل اصلاح کنند و متوسلین به کلیساهای خودشان را، که به رذیلتهای بزرگ آلودهاند و اگر تغییر نکنند در خطر نفرین ابدی خواهند بود، با آتش و شمشیر محاکمه کنند و اینگونه عشق و میلشان را به رستگاری روح آنان، با خشونت و شکنجه نشان دهند.
متعصبین ادعا میکنند که اگر اموال انسانها را مصادره میکنند، آنها را تازیانه میزنند، گرسنگی میدهند، شکنجه میکنند، در زندانهای متعفن حبس میکنند و در نهایت آنها را میکشند، از سر عشق و با هدف هدایت روح مردم است. اگر این ادعا راست باشد و همه این کارها برای مسیحی کردن انسانها و نجات روح آنها انجام میشود، باید پرسید چرا این متعصبین، آلودگی علنی اعضای فرقهی خودشان به گناهان کفرآمیز همچون فحشا، طمع (فساد مالی) و کینتوزی را نادیده میگیرند؟
چنین رفتارهایی مسلماً با شکوه خدا، پاکی کلیسا و رستگاری روح انسانها تناقض بیشتری دارد نسبت به «مخالفت با فرمانهای کلیسا از روی وجدان» یا «نرفتن به کلیسا اما گذراندن یک زندگی پاک و ساده». پس باید پرسید این تعصب ورزیدن در حق خدا و کلیسا و هدایت انسانها -تعصبی که تا سر حد زندهزنده سوزاندن انسانها پیش میرود- چرا رذیلتهای اخلاقی و شرارتهایی را که همه میدانند با مسیحیت تعارض دارد، بدون مجازات نادیده میگیرد؟! و با این حال تمام توان خود را صرف استحکام مناسک و یا تحمیل عقایدی به مردم میکند که دربارهی امور جزئی و پیچیده دین است و عموم مردم توان فهم آن را ندارند؟
اینکه کدامیک از طرفینِ این مناقشات مذهبی برحقاند و کدامیک به انحراف و نفاق آلوده، وقتی آشکار خواهد شد که سرانجام خداوند مبنای تفرقه آنها را مورد داوری قرار بدهد. اما تا آن روز، کسی که از مسیح پیروی میکند، آموزههای او را میپذیرد و یوغ او را بر گردن دارد، مسلماً کافر نیست، حتی اگر از مذهب پدر و مادرش سر باز زند و یا از اجتماعات و مناسک مذهبی رایج در کشورش کنارهگیری کند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب رساله ای درباره رواداری