هانا آرنت همواره ایمانوئل کانت را به عنوان مرجع مسائل مربوط به قوه حکم در نظر میگرفت، چون وی کانت را تنها فیلسوف مدرنی میدانست که از یک قدرت تشخیص سیاسی فوق العاده برخوردار بوده است.
آرنت و کانت
به عقیده هانا آرنت، کانت به تنهایی تشخیص داد که بشریت صرفاً ضرب فرد با یک عامل ایکس اختیاری نیست، بلکه تکثرگرایی و امکان یک «شیوه اندیشه گسترش یافته» نیز به شرایط اساسی زندگی انسانی تعلق دارند. کانت از اینجا نتیجه گیری نمود که در مسائل فلسفه هیچ حقیقتی نمی تواند وجود داشته باشد که قابل قیاس با حقایق ریاضی باشد.
تکثرگرایی یک عمل صرفاً صوری به شمار نمی رود، زیرا گزینش افرادی که ما در امور خود با آنها ارتباط برقرار میکنیم، نتیجه داوری سلیقهای است:
«انسان با نشان دادن احساسات خود، شادیها و بی علاقه گیهای خود، تصمیمات خود را ابراز میدارد و اجتماع با همنشینان خود را برمی گزیند» در هر صورت هانا آرنت توضیح داد که «ترجیح میدهد با افلاطون چیزی که مطابق با حقیقت نیست را بیان نماید تا با فیثاغورسی ها حقیقت را بگوید».
به این ترتیب آرنت یک بار دیگر به اندیشهای اشاره میکند که پیش از این در سخنرانی خود در مورد لسینگ آن را اظهار داشته بود، اینکه دوستی (به عنوان پیامد یک داوری سلیقه ای) مهم تر از پایبندی به یک حقیقت فرضی است، حقیقتی که در حوزه بین انسانی در هر صورت نمی تواند وجود داشته باشد.
در این زمینه: یهود ستیزی
برگرفته از کتاب درآمدی بر هانا آرنت فیلسوف آزادی