علیرغم حسن تعبیر این واژه از ابتدا، مدتی نگذشت که متخصصان به دیپلماسی عمومی به عنوان چیزی که از نظر کیفی متفاوت از تبلیغات بود، نگاه کردند. آنها تلاش کردند تا از دیپلماسی عمومی یک تجربه متفاوت بیرون دهند. البته خیلی تعجبآور نبود.
دیپلماسی عمومی
همانطور که فرانک نینکوویچ تاریخدان، مستند کردهاست، روی آوردن وزارت خارجه به مشارکت عمومی، با چشمانداز دانش مشترک بین مردم و نه افزایش قدرت خام انجام گرفت.
نگاه دوطرفهای که در جنگ جهانی دوم سرکوب شده بود و در دوران جنگ سرد تقلای زیادی برای بازگشت داشت. انگلستان مقاومت مشابهی را شاهد بود زیرا شورای بریتانیا اصطلاح تبلیغات را به نفع واژه روابط فرهنگی خودش رد کرد.
می توان دیپلماسی عمومی و تبلیغات را از هم تفکیک و با هم مقایسه کرد:
- دیپلماسی عمومی بر حقیقت استوار است اما تبلیغات با حقیقت، گزینشی برخورد میکند.
- دیپلماسی عمومی اغلب دوطرفه است اما تبلیغات به ندرت دو طرفه است.
- دیپلماسی عمومی گوش میدهد تا یاد بگیرد اما تبلیغات گوش میدهد تا به هدف برسد.
- دیپلماسی عمومی میتواند جامعه فرستنده / آغازگر را نیز تغییر دهد اما تبلیغات فقط برای تغییر جامعه هدف است.
- دیپلماسی عمومی در رویکرد خود انعطافپذیر است اما تبلیغات بر اساس دستورکاری سفتوسخت پیش میرود.
- دیپلماسی عمومی به دیگران احترام میگذارد اما تبلیغات فرض میکند که دیگران ناداناند یا اشتباه میکنند.
- دیپلماسی عمومی رویکردی باز دارد اما رویکرد تبلیغات بسته است.
- دیپلماسی عمومی اخلاقی است اما اخلاق تبلیغات قابل تضمین نیست.
در این زمینه: مدیریت اطلاعات بین المللی معاصر
برگرفته از کتاب دولت ها چگونه پیروز می شوند