دموکراسی
دموکراسی ذاتاً ارزشمندست: به عبارت دیگر، فرایند تصمیمسازی ناگزیرِ اصلْ تنها روشی است که تصمیمات دولت میتواند به نوعی با احترام به اشخاص مورال برابر گرفته شود و بعد این برابری اخلاقی درون ساختار دولت مندرج گردد.
در مورد این ادعا دو نکتۀ قابل ذکر وجود دارد. نخست اینکه، ارزش ذاتی دموکراسی ممکن است مهمترین استدلال به سود اصل نباشد؛ شاید مزایای ابزاری حکومت دموکراتیک بیشتر اهمیت داشته باشد.
به عنوان مثال، این ادعا که حکومت دموکراتیک ثبات میآورد، قوانین بهتری وضع میکند، فرصتهای فساد را کم میکند، و تضمین میدهد که رهبران قبل از عمل منافع رایدهندگان را درنظر بگیرند، ممکن است محتمل باشد – ولی احتمال دارد هم محتمل الوقوع باشد و هم حقیقتی عام.
دوماً، حتی با توجه به ارزش ذاتی و ابزاری دموکراسی، نمیشود نتیجه گرفت که دموکراسی انتخاب درست برای همه دولتها در همه زمانهاست.
گو اینکه بعضی از اصول مشروطیت – مثل حاکمیت و تفکیک قوا – باید به اندازهای حاضر باشند تا دولت وجود داشته باشد، دموکراسی میتواند یکسره از دولت دایر غایب باشد.
جایی که غایب است، دولت باید به سمت استقرار آن گام بردارد – یک دولت غیردموکراتیک ضرورتاً یک دولت شکست خورده است – ولی ایجاد نهادهای دموکراتیک موفق، و پایدار زمان میبرد.
صرفاً فقط سربار کردن ساختارهای قانونی دموکراسی بر جامعه کفایت نمیکند: باید اجتماعی آماده و خواهان استفاده از این ساختارها وجود داشته باشد.
اگرچه این ادعا که دولت هنوز آماده دموکراسی نیست ادعایی است که اغلب توسط مستبدان و دیکتاتورها جار زده میشود، ولی گاهی اوقات ممکن است درست هم باشد.
برگرفته از کتاب اصول مشروطه خواهی
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم