تدابیر
راسل مینویسد، مشکل قدرت آن است که ما توجه زیاد میکنیم تا کارها انجام شوند، اما فکر کافی نمیکنیم که آیا انجام آنها صحیح است یا نه.
راسل گلایه میکند، سیاستمدارانی که حس دورنگری ندارند، احتمال فراوان وجود دارد که همه چیز را به خاطر منافع کوتاه مدت به خطر اندازند.
نبرد آنی که شما درگیر آن هستید، آن قدر اهمیت ندارد که ریسک کرده و یک قدم به عقب و به تاریکی برداریم، جایی که به آرامی از آن خارج شدهایم. شما در پشت فعالیتهای آنی خود، اهدافی دارید که دور بوده و به کندی فاش میشوند.
در سال های آخر عمر خود، راسل به یکی از پیشگامان کمپین حمایت از خلع سلاح هستهای تبدیل شده بود که هدفش وادار کردن کشورها برای کنار گذاشتن بمب هستهای بود که هنوز در سال 1930 به کابوس تبدیل نشده بود.
مخالفت او، که به خاطر یک بهره راهبردی کوچک، به خطر انداختن کل سیاره، که ممکن است باعث از بین رفتن نسل کامل بشر شود، مسخره است.
بر پایه استدلال کنونی ما قرار میگیرد، مبنی بر اینکه اگر ما به جای توجه کردن به نیازهای بالاتر بشر، پیوسته به دنبال منافع راهبردی خود باشیم، نه تنها خودمان در دستیابی به خوشبختی موفق نخواهیم بود.
بلکه فرصت دیگران برای رسیدن به آن را نیز از بین خواهیم برد. حتی تا آن اندازه که فرصت خوشبختی نسلهای آینده، که هنوز به دنیا نیامدهاند تا ببینیم چکار خواهند کرد را تباه خواهیم کرد.
پس چگونه میشد مشکل را حل کرد؟ از نظر او، لازم بود که ما روش آموزش دیدن خود را تغییر دهیم. او طرفدار آموزش تاریخ بود، اما با این هشدار که ما باید در نظر داشته باشیم که آینده احتمالی ما ممکن است بسیار از چیزی که در گذشته ثبت شده است، متفاوت باشد، اگرچه ما خود به عنوان اشخاص، در بخش عظیمی از آن حضور نخواهیم داشت.
ما باید به کوچکی سیارهای که در آن زندگی میکنیم پی ببریم، و اینکه اشخاص میتوانند به بزرگی دست یابند که فراتر از ارجحیتهای کوتاه مدت روزانه است و اینکه همه ما این قابلیت را داریم.
آیا این مسئله به ما کمک خواهد کرد که سیاستهای خود را بهتر اجرا نماییم؟ او اینگونه فکر میکرد: کسی که یک بار به این درک برسد ،حالا هر اندازه هم این درک موقت و گذرا باشد، که چه چیزی بزرگی روح را میسازد، او دیگر خوشحال نخواهد بود که به خود اجازه دهد به فرد کوچکاندیش وخودخواهی تبدیل شود که در مقابل بدشانسیهای کوچک به زحمت میافتد و از اینکه سرنوشت برای او چهها دارد، هراسان میگردد.
اما از کجا باید شروع کرد؟ اگر راسل بود میگفت از خودمان. با تلاش برای زندگی با صداقت و با کاهش خودبینی میتوانیم در زمینه زندگی و آموزش به الگو تبدیل شویم. تا اینکه تلاش کنیم تا دیگران را به خاطر منافع کوتاه مدت خویش تحت کنترل خود درآوریم.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب برتراند راسل فتح خوشبختی