بازار سرمایه داری
سرمایهداری از قدیم یک سیستم بحثانگیز بوده است. مارکس و دیگر سوسیالیستها بیشتر از هر زمان دیگر، در اوایل قرن نوزدهم، انتقادهای تندی علیه آن ارائه کردند. با وجود نزاع همیشگی بر سر آن بعد از سالها، شاید کسانی فکر کنند که مدافعان بازارهای آزاد به دنبال اثبات درستی و عدالت سرمایهداری هستند. شاید ما هم اینطور فکر کنیم، ولی احتمالاً اشتباه کردیم.
آدام اسمیت بیشتر از جنبه اخلاقی، روی کارآمدی سرمایهداری تأکید داشت. آنها میخواستند نشان دهند که سرمایهداری تأثیر دارد ولی نه در مورد پرداخت آنچه مردم به آن استحقاق منصفانه دارند. از نظر اسمیت سرمایهداری با سود شخصی تحریک میشود. او در کتاب ثروت ملتها نوشت: «وقتی ما از یک قصاب، آبجوساز، یا نانوا غذای خود را طلب میکنیم، این به سخاوت او مربوط نیست. سود شخصی برای او مهم است. ما با انسانیت آنها روبهرو نیستیم، بلکه خود – دوست هستند و از منافع خود صحبت میکنند.»
آیا آدام اسمیت خودخواهی را به عنوان حسن، همدلی و یگانگی میشمارد؟ نه اینطور نیست. شما نقلقولی را که در ابتدای این فصل آمده به یاد بیاورید.
اسمیت تأکید میکند که وفاق و همدلی با دیگران و مهار میل خودخواهی، طبیعت انسان را به بهترین نحو شکل میدهد. این نقلقول از اولین کتاب اسمیت نظریه عواطف اخلاقی آورده شده است. اعتراف میکنم که او یک استاد فلسفه اخلاق است. عقیده عدم خودخواهی اظهار شده در آن کتاب، شاید مستقیماً به نظر مغایر با کل سیستمی باشد که اسمیت در کتاب بعدی معروف خود ثروت ملتها ترسیم کرده است. پس پژوهشگران آلمانی قرن نوزدهم آن را مشکل آدام اسمیت نامیدند.
یعنی دو آموزه متفاوت از یک معلم میشنویم. اسمیت در اثر اول خود، اقدام انسانی عالی برای عدم خودخواهی را مطرح کرد. ولی در اثر دوم به اقدام انسانی ثمربخش برای سود شخصی یا خود – دوستی اشاره کرد. آیا نظر اسمیت عوض شد؟ چطور این دو آموزه را با هم تطبیق داد؟ روش سنتی آن روش ترقیخواهی است، یعنی در نظر داشتن آنچه اسمیت بیکفایتی سرمایهداری دانست وریشه آن در حرص و خودخواهی است .اما این حرص میتواند به وسیله رقابت، کانالیزه شده و رفاه مادی جامعه را ارتقاء دهد. به نظر میرسد اسمیت از فایده سرمایهداری دفاع کرده، نه ازاخلاقیات آن.
به نظر میآید نظریه عواطف اخلاقی در مورد قضاوت سختگیرانه به ثروت ملتها تردید دارد. اسمیت همانطور که در کتاب اول با معیار اخلاقی خودش ترسیم کرد، به نظر میآید به انگیزه پایین کارآفرین اذعان میکند. انسان خوب مراقب دیگران ولی کارآفرین مواظب خودش است. حتی اسمیت تلاش نکرده تا نشان دهد توزیع بازار آزاد، که اسمیت آن را سیستم آزادی طبیعی نامید، به لیاقت یا استحقاق منصفانه مربوط است.
شاید ما فکر کنیم رقابتهای بازار آزاد زیادی وجود دارند و چالشهایی را برانگیخته اند که اسمیت از آنها دست کشید، تا انگیزههای غیرخودخواه سرمایهداری را توضیح دهد، یا نشان دهد که آن چطور به استحقاق منصفانه منتهی میشود. نه اینطور نیست. در این رابطه کتاب بسیار معروف فضیلت خودخواهی از آین رند وجود دارد، که دور از ستیز با ریشههای خودخواهی بازارهای آزاد، آنها را گرامی میدارد. رند تأکید میکند که خودخواهی یک فضیلت است. اسمیت چارهای ندارد جز اینکه با این موافقیت کند. من هم چاره ندارم، باید بپذیرم.
برخورد یکسان عبارتی است که فردریشهایک ساخت، که کارآمدی سرمایهداری را نمیتواند اظهار کند. حتی در مورد اخلاقیات سرمایهداری، هایک نظر متفاوت و مشکلآفرین دارد. او در کتاب قانون اساسی آزادی نوشت: در یک سیستم آزاد، نه مطلوب است نه عملی که منافع مادی باید عمومی شده و به فضیلت مرتبط باشد. از ویژگیهای ضروری جامعه آزاد، این است که موقعیت فردی لزوماً نباید تابع استحقاقی باشد که به نظر دیگران او کسب کرده است.
نه عملی است نه مطلوب!!! پس ما از یک مدافع پیشتاز سرمایهداری، نه کمتر، اعتراف میشنویم که توزیع سرمایهداری بر پایه یک استاندارد مقبول فضیلت نه هستند و نه باید باشند. بیان هایک عجیب و تکاندهنده است. هرچقدر سیستم سرمایهداری کارآمد باشد اگر سهم مردم را نپردازد از عدالت دور افتاده است و به قول رالز یا باید اصلاح شود یا از هم فرو بپاشد.
جایگزین آن بعضی از اشکال سوسیالیسم دمکراتیک است. اخلاقیات سوسیالیسم از کجا ناشی میشود؟ مایکل مور اخیراً گفته: «به نظر من سوسیالیسم یعنی، هرکسی پشت میزی نشسته و تکهای از یک کیک را برمیدارد. ما باید باور کنیم که آن دمکراسی است. همه باید شرکت کرده و کیک بردارند.»
اروینگ هاو نویسنده سوسیالیست در زندگینامه خود به نام مرز امیدواری مینویسد: «ما معتقدیم همانطور که دمکراسی تقریباً بر زندگی سیاسی ما غلبه کرده، باید بتواند به زندگی اقتصادی ما هم چیره شود.» از این عبارت متوجه میشویم که نیروی اخلاقی سوسیالیسم ناشی از توسل آن به دمکراسی است. درواقع عبارتها در هر چارچوب دیگر باری ندارد و فقط مضحک است.
دقت کنید به طنز این جمله، در حکومت سلطنتی فرانسه و حکومت اشرافی اسپانیا که: هرکسی باید شرکت کند یا هرکسی یک تکه از کیک را بردارد.
ولیعهد شما را احتمالاً به دلقک دربار تبدیل میکند. اسپانیاییها ممکن است تفتیش عقاید کنند. منطق شرکت همگان و رضایت عمومی در سیستمهای حکومت غیردمکراتیک مبهم و غیرشفاف است. فقط در جامعه دمکراتیک شخصی میتوان آن عبارات را بگوید.
من در فصل قبل هم اشاره کردم که آمریکا فقط در یک مفهوم مشروط دمکراسی دارد. سیستم ما فشار و اجبار را بر طبق میل اکثریت مردم اعمال میکنند. موسسان آمریکا به وضوح رضایت مردم را به عنوان پایه اخلاقی جامعه آزاد پذیرفتند. لینکلن هم به آن تأکید داشت. چون سوسیالیسم دمکراتیک امروز روی واگن قانون اکثریت و رضایت همگان سوار است.
هسته اصلی اخلاقیات آنها این است که سیستم اقتصادی ما، نه کمتر از سیستم سیاسی ما، باید نشاندهنده آرزوی مردم باشد. معنای عدالت اجتماعی همین است. من به دور از این منازعات روی معیارهای عدالت، از آن استقبال میکنم. بنابراین موضوع این فصل رسیدگی به نقد اخلاقی به سرمایهداری است و اینکه سرمایهداری به کارآمدی و عدالت نیاز دارد. من به دنبال رد استدلالهای سوسیالیستها هستم و ثابت خواهم کرد که سرمایهداری بیشتر از سوسیالیسم در فکر آرزوهای مردم و توافق دمکراتیک است.
در ابتدا باید پذیرفت که ما شهروند نیستیم، بلکه مصرفکننده هستیم. اما این دستهبندی تعارض دارد. هر شهروند یک مصرفکننده است و به استثنای مهاجران غیرقانونی، هر مصرفکننده یک شهروند است. مصرفکننده مثل شهروند رأیدهنده است.
پس همه ما رأیدهنده در دو مفهوم جداگانه هستیم. ما به عنوان شهروند هر دو یا چهار سال یکبار رأی میدهیم، ولی به عنوان مصرفکننده بارها در طول روز رأی میدهیم. هر شهروند با یک برگه انتخاباتی که در آن یک اولویت وجود دارد، رأی میدهد. این رأیگیری برای او هزینه ندارد. مصرفکننده با اسکناسهای خود که با سختی بهدست آورده رأی میدهد، همان اسکناسهایی که نشاندهنده زمان و تلاشی است که برای بهدست آوردن آنها صرف کرده است. شهروندان در رأیگیری تقسیم میشوند مثلاً مهاجران غیرقانونی نمیتوانند رأی دهند ولی هر مصرفکنندهای حتی جنایتکاران و بچهها هم میتواند در سوپرمارکتها رأی دهند.
شهروندان در یک سیستم دمکراسی نمایندگی رأی میدهند هرچند دیدگاههای آنها توسط نمایندگان سیاسی آنها فیلتر میشوند.اما مصرفکنندگان در یک سیستم دمکراسی مستقیم رأی میدهند. اگر شما Audi را به Lexus و یا Fox را به MSNBC یا Apple iphon را به سامسونگ گلکسی ترجیح دادید، مجبور نیستید کسانی را انتخاب کنید که اولویت شما را تعیین کنند. شما با پرداخت پول، خودتان مستقیما انتخاب میکنید.
بنابراین اقتصاد بازار سطحی از مشارکت عمومی و رضایت مردم را دارد که سیاست به آن غبطه میخورد. ما نیاز نداریم که دمکراسی را از فضای سیاسی به اقتصاد بکشانیم. ما اخیراً این کار را کردیم. زمینه اخلاقی بازارهای آزاد درست مثل زمینههای اخلاقی سیستمهای مطابق قانون اساسی، مطابق با میل و خواست مردم است.
در مورد اول، خواست مردم با اندیشه، با اصرار و دائماً مطرح میشود، اما در مورد دوم خواست مردم فقط در روز انتخابات بیان میشود. باراک حسین اوباما در دوران دانشجویی خود در سال 1959 گفت: «اگر ما صلاحیت حکومت بر خودمان را نداریم، لازم است حکومت بد روی خودمان داشته باشیم.» او علیه قانون استعماری در کنیا این بحث را مطرح کرد. منظور او این بود که اجازه دهید مردم کنیا در مورد سرنوشت خود و در مورد سرمایهداری، خودشان تصمیم بگیرند، حتی اگر تصمیم بد بگیرند.
مصرفکنندگان حق دارند که به محصولات مورد علاقه خود رأی داده و به کارآفرینانی که آنها را تولید کنند ارج بگذارند. اگر مصرفکنندگان انتخاب بد کنند مایه تأسف است ولی به هر حال انتخاب حق آنها است. سرمایهداری مثل دمکراسی ریشه در آرزو و رضایت همگان دارد پس شکلی از عدالت اجتماعی هستند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب آمریکا تحت لوای سوسیالیسم