شرقشناسی ادوارد سعید دو رشته فکری را گرد هم آورد: استعمارستیزی و نظریه انتقادی. استعمارستیزی با اندیشهها و آثار امه سزر و فرانتس فانون شناخته میشود که هر دو از درون فرهنگ استعماری نوشته بودند و بر شکاف سیاسی بین استعمارگر استعمارشده متمرکز بودند. نظریه انتقادی در علوم اجتماعی آن زمان بهدنبال دور شدن از تحلیلهای توصیفی ساده نظامها بود.
شرق شناسی ادوارد سعید
محققان شاغل در این حوزه میخواستند رویکردهایی توسعه دهند که در واقع تنظیمات اجتماعی و نظامهای اعتقادی موجود را تغییر دهد. اندیشههای میشل فوکو درباره «گفتمانها» یا نظامهای دانش و معنا، نمونهای از این موضوع بود. شرقشناسی از هر دو این رشتهها برای ایجاد نقدی علیه استعمار استفاده کرد که نشان میدهد آن هم یک نظام حکومتی و هم یک نظام اندیشهها است.
هیچ فرد دانشگاهی درگیر با خاور نزدیک – یعنی هیچ شرقشناسی – در ایالات متحده هرگز با تمام وجود از نظر فرهنگی و سیاسی با اعراب احساس همذاتپنداری نکرده است؛ بهطور قطع در برخی سطوح همذاتپنداری وجود داشته است، اما اغلب آنها بهدلیل ارتباطشان با منافع بیاعتبار سیاسی و اقتصادی (برای مثال، عربگرایان شرکت نفت و وزارت امور خارجه) یا با مذهب دارای نقص اساسی شدهاند.
سعید بر آن شد تا به تحلیل علمی و هنری آثار «شرقشناسان» اروپایی بپردازد. او نشان داد که چگونه محصول شرقشناسان اروپایی در واقع یک نظام کامل دانش است. بهعبارت دیگر، میتوان آن را یکی از «گفتمانهای» میشل فوکو دانست.
این گفتمانها فقط اطلاعاتی درباره یک موضوع خاص ارائه نمیکنند، بلکه در حال خلق موضوع مورد توصیف خود هم هستند. بنابراین گفتمان شرقشناسان هم «شرق» را توصیف کرده و هم آن را خلق کرده است. هیچ بازنمایی یا بحث غربی درباره شرق نمیتوانست از نفوذ سلطه استعمار رها باشد.
در این زمینه: شرق شناسی چه می گوید
برگرفته از کتاب: تحلیلی در باب شرقشناسی ادوارد سعید