روح آلمانیشواهد و قرائن گویای آنند که سرشاری روح آلمانی - نشر پیله

روح آلمانی

کتاب سوداگران و قهرمانان
Rate this post

سرشت آلمانی

شواهد و قرائن گویای آنند که سرشاری روح آلمانی و قدرت عشق آلمانی به سرزمین پدری، باعث ایدۀ چنان ژرف و ارزشمندی از دولت شده که از زمان افلاطون تاکنون بی‌بدیل بوده است.

این ایده از دولت قطعاً باید از ضرورتِ جهان‌بینی قهرمانانۀ آلمانی به‌منزلۀ نموی منطقی برخاسته باشد؛ ایده‌ای که با تمام عظمت برجسته‌اش در برابر ایدۀ کاسبکارانۀ انگلیسی از دولتْ قد علم کرده است.

سخن گفتن از برداشت آلمانی از دولت، بدان معنا نیست که همواره یک برداشت واحد بر جهان فکری آلمان‌ها در تمامی بُرهه‌ها حاکم بوده باشد. چراکه ما در اعصاری به سر برده‌ایم که ذهنیّت سوداگر انگلیسیْ در آلمان به تمامی گسترش یافته و دکترین‌های منچستر به ما معرفی می‌شدند.

در اینجا، من از کلیّۀ نظریّه‌های دولت که از سویِ متفکّران آلمانی پرورده شده گذر می‌کنم؛ نظریّه‌هایی که در قرن هجدهم، دکترین قراردادِ دولت را نقطه عزیمت کل دکترین خویش دربارۀ دولت در نظر گرفته‌اند.

وانگهی، اگر بخواهیم بزرگانی نظیر پوفندورف، تومازیوس، ولف، و کانت را به دلیل ادای احترامشان نسبت به اُسلوب حاکم بر نظریّه قرارداد، معادلِ با ذهن‌های کاسبکار تلقّی کنیم،  به معنای هتک حرمت به یاد و خاطرۀ آن بزرگان خواهد بود.

همان کسانی که در نظریات‌شان به انحلالِ دولت در کسب و کار سوداگری مشتاق بوده‌اند. علی‌رغم توافق ظاهری نظریّه‌های ایشان دربارۀ دولت با نظریّه‌های انگلیسی در این خصوص، ذهن ایشان همچنان آلمانی باقی مانده، و بسیار از نظریّه‌پردازان انگلیسی فاصله داشته است. البته به‌یاد داشته باشید که مثلاً قانون طبیعیِ کریستیان ولف، از وظیفۀ فردی آغاز می‌شود که صرفاً بنا بر آن، حقوق افراد مقرّر شده است: ‘jus oritur ex obligatione; obligatio est prior jure, et, si nulla esset obligatio, nec ullum jus foret.

اگر کسی دکترین کانت پیرامون دولت را به این دلیل که حاویِ عنصر قرارداد است در سبدِ نظریّه‌های سوداگرانه جای دهد، مطمئناً مرتکب بی‌انصافی بزرگی در حقّ وی شده است. چراکه ایدۀ بنیادین نظریّه‌های انگلیسی، تعیین علل فایده‌گرا برای نشان دادن چرایی علقۀ افراد به دولت است.

چنانکه رودبرتوساظهار کرده، “بحثی به همین اندازه سفسطه‌آمیز و بی‌ارزش درخصوص مقصود از دولت در میان است” که عملاً به‌طور کامل فاقد دکترین دولت کانت است. فی‌المثل با مطالعۀ آنچه کانت پیرامون تمایز میان شهروندانِ فعال و منفعل بیان کرده است، درمی‌یابیم که شهروندان منفعل (به عبارت دیگر، افرادی که پذیرفته‌اند موجودیّت خویش را نَه از طریق کسب و کار خویش، بلکه از طریق اوامر دیگران حفظ کنند)، “تنها آلت دست ملّت باقی می‌مانند، زیرا ایشان باید پیوسته تحت‌الحمایۀ افرادی دیگر باشند، و از همین‌رو این افراد فاقد هر گونه استقلال مدنی‌‌اند”.

یا در جایی دیگر می‌خوانیم “دولت، منشا عالی‌ترین قدرت برای مردم است… به این معنی که شخص از آنزمان که به کار گماشته شد، باید صلاحیت این منبع را بی‌چون‌وچرا بپذیرد”؛ و همچنین عبارتی نظیر “تمامِ قدرت از آنِ خداوند است” بیانگر علت تاریخی ایدۀ بورژوازی نیست، بلکه بیانگر ایده‌ای در قالب اصول منطقی و عملی است؛ فلسفۀ کانت کاملاً مویّد آن‌ است که وی از منظر فکری، دارای هیچ نقطه اشتراکی با نظریّه‌های ماشین‌وار- مادّه‌گرا- فردگرای اروپای غربی پیرامونِ دولتْ نیست.

امّا اذهان به‌غایت کوته‌نظر، ایدۀ انگلیسی از دولت را هربار همچون ضربات کوبنده و سنگین امواج در میان ما پخش می‌کنند.

برگرفته از کتاب سوداگران و قهرمانان

ما قبلا اینجا در این مورد مظلبی را منتشر کرده ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *