اندیشه انتقادی
روشنگری سبب گرایشی آشکار به اندیشه انتقادی شد، گرایشی که در مطالبات مکرر و همیشگی در خصوص انتقاد از خرافات و غرض ورزی، انتقاد از تعصب و افراط گری ظاهر میگردد.
این اندیشه انتقادی از آنجا که به عقل فردی استناد میکند و به آن متوسل میشود، هدفی برای اندیشه عقلانی و مستقل به شمار میرود و از این حیث با عقلانیت و اعتبار توصیف میگردد.
استقلال در اندیشه و عمل، به یک مطالبه اصلی بدل میشود که دست کم به صورت غیر مستقیم مطالبهای برای آزادی است. به خصوص به نظر میرسد که بسیاری از روشنگران به دلیل فقدان امکانات مستقیم تأثیرگذاری، از طریق درخواست مکرر برای فضیلت امیدوار به بهبود فرد و در نتیجه بهبود جامعه هستند.
روشنگری صرفاً تکوین ایدهها نیست. روشنگری به عنوان پاسخی به چالشی تاریخی، در اصل ظهور دورانی جدید و از این رو گسست با سنتها بود.
هدف روشنگری تغییر است. روشنگری یک فرآیند است، آن هم نه یک فرآیند صرفاً فکری، بلکه فرآیندی اصلاحی؛ یعنی اینکه روشنگری از شروع خود یک جنبش اصلاحی است، یک جنبش اصلاحیِ فکری و اخلاقی و به خصوص مذهبی و سیاسی، جنبشی که افراد از هر طیف در آن مشارکت میجویند.
البته بدیهی است که اراده برای تغییر و بهبود جهان در گروه اجتماعی موسوم به طبقه سوم یا «طبقه متوسط» قوی تر باشد، گروهی که به عنوان یک تشکل اجتماعی کوشا، در عین حال امیدوار است که بیشترین منفعت را از این تغییرات ببرد.
طبقه متوسطِ از لحاظ فکری و اجتماعی رو به رشد خواستار پیشرفت مادی و معنوی است و در روشنگری که هدف آن عقل و آزادی است، سلاحی علیه قدرتهای مذهبی و اشرافیِ حاکم میبیند؛ اخلاق خصوصی و در ابتدا غیر سیاسی طبقه متوسط نیز میتواند متوجه سیاست و مذهب واقعی باشد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب عصر روشنگری