سیاست آلمان
آلمان در روند شکلگیری سیاسی خود در مقایسه با دیگر قدرتهای اروپایی دیرتر صنعتی شد و با فاصلهای آشکار در صف آخر بازار جهانی قرار گرفت. زنگ هشدار برای آلمانیها در نمایشگاه جهانی فیلادلفیا در سال 1876 زده شد.
- جایی که آمریکاییها محصولات آلمانی را به عنوان زباله دور انداختند! ..کودکان عصر پادشاهی ادوارد ( فرزند ملکه ویکتوریا) در انگلستان از این اسباببازیها تحت عنوان «اشغال آلمانی» یاد میکردند! راه بازگشت با گوش دادن یا به عبارت دقیقتر، مشاهده آغاز شد.
شخص مورد نظر یک معمار اهل ساکسون به نام هرمان موتسیوس بود. در سال 1896موتسیوس وابسته فرهنگی سفارت آلمان در لندن بود.. موتسیوس در طول مدت تصدی این سمت در لندن، خود را وقف مطالعه ساختمان و طراحی بنا در بریتانیا کرد.
او به ویژه مجذوب شیوه جنبش هنر و صنایع دستی ویلیام موریس و حلقهاش شده بود. جنبشی که باعث احیاء الگویی در عصر صنعتی بریتانیا شده بود. او متقاعد شد که کلید پیشرفت آینده آلمان ایجاد جنبشی مشابه است.
در سال 1904 او نخستین پژوهش سه جلدی خود درباره خانههای انگلیسی را در آلمان منتشر و بعد از آن شروع به سخنرانی در مورد نیاز به بازنگری جامع در تولیدات صنعتی آلمان و تمرکز بر کیفیت کرد.
سخنان او مورد استقبال جهانی قرار نگرفت. برخی احساس کردند که انتقاد او از محصولات آلمانی کاری غیر وطنپرستانه است. با این حال پیام او الهامبخش گروهی از طراحان و هنرمندان شد تا در این مسیر با او متحد شوند.
در سال 1907 آنها یک به اصطلاح گروه کاری ( Werkbundبه زبان آلمانی) تاسیس کردند که هدفش بازطراحی دقیق محصولات آلمانی از پایه بود. استدلالشان این بود که هر بخشی از کشور میتواند از طراحی سود ببرد.
- شعار معروف آنها،vom sofakissen zum stiidtebau (از کوسن مبل تا طراحی شهری) بود. این گروه کاری به ایدههای موجود در هنر و صنعت آلمان شکل و هدف داد و الهامبخش معماران باهاوسبود.
این گروه کاری هم به عنوان یک مرکز رشد (incubator) و هم به عنوان یک روایتساز که جنبههای دیگر زندگی و تاریخ آلمان را به هم پیوند میداد عمل کرد و در این کار از میراث صنعتگران، سنت علمی و دانشگاهی آلمانی آمیخته با ارزشهای اخلاق کاری پروتستان استفاده کرد.
اینچنین بود که پیشگامان صنعتی آلمان مانند رابرت بوش یا کارل بنز در فضایی متصل به هویت ملی آلمان کار خود را آغاز کردند. با حمایتهای دولت پروس، برتری در طراحی رسما چیزی بود که آلمان «در شرف» آن بود. وقوع جنگ بزرگ (جنگ اول جهانی) مانع این نشد که ظهور الگوی آلمانی دچار وقفه شود.
نمایشگاه کلن در سال 1914با ساختههایی هیجانانگیز و یک غرفه شیشهای توپی شکل جذاب که توسط برونو تاوت طراحی شده بود، مسیرآینده را نشان میداد. نمایشگاههایی در سوئیس و کپنهاگ و حتی نمایشگاه مبلمان آلمانی که در لندن زمان جنگ برگزار شد، حکم مهمات ارزشمندی را برای وظیفهای که آلمانِ پس از جنگ قرار بود عهدهدار شود، داشت. آن وظیفه چیزی نبود جز مبارزه با تصویری که از آلمانیها به عنوان«هان»(اشاره به قوم هان در چین) های بیفرهنگ متجاوز ایجاد شده بود.
کلید این تغییر یعنی از زمانی که گروه کاری هرمان موتسیوس بر طراحی به عنوان تجلی هویت آلمانی تاکید کرد تا زمانی که جهان متوجه کارایی و کیفیت محصولات تولیدی آلمان شد، در یک چیز بود و آن توانایی آلمان برای حفظ واقعیت این برتری (یا آنچه در اصطلاح برندسازها گفته میشود) «با برند زندگی کنید» .live the brandاین ذهنیت جدید درباره کیفیت محصولات آلمانی در اواسط قرن آنقدر تثبیت شدهبود كه حتی فجایع و جنایات رایش سوم هم از این نگاه تحلیل میشد. از هیتلر به عنوان یک طراحی و کاربرد اشتباهی یاد میشد…»
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب دولت ها چگونه پیروز می شوند