زشت و زیبا
همۀ ما حسادت را تجربه میکنیم. حسادت، نه تنها ما را ناراحت میکند، بلکه در هر کاری که انجام میدهیم، ظرفیت ما برای خوشبخت شدن در آینده را از ما میگیرد.
راسل میگوید، فرق بچه ها با بزرگسالان در ابراز حسادت، این است که بچهها ، حسادت خود را فقط کمی آشکارتر نشان میدهند. به عنوان مثال، خدمتکاران زن را در نظر بگیرید… نه، قصد نداریم که وارد حکایت خدمتکار زن راسل شویم.
اصلاً چه نیازی بود که او خدمتکار زن داشته باشد، درحالی که ما باید تمام کارهای خود را، خودمان انجام دهیم؟ چه چیزی او را اینقدر خاص کرده است؟ این عادلانه نیست.
راسل میگوید، ʼخوشبختی، تنها درمان حسادت، در بین مردان و زنان استʽ. به عبارت دیگر، افراد حسود، ذاتاً افراد خوشبختی نیستند.
همه ما تا اندازهای، خود را با کسانی که با آنها بعضی نکات مشترک داریم، مقایسه می کنیم. راسل از ما میپرسد، آیا تاکنون اتفاق افتاده است که هنگام صحبت با یک باستان شناس، از باستان شناس دیگری، تعریف و تمجید کنید؟ اگر این سوال را در دنیای واقعی بررسی کنیم، متوجه میگردیم که همه ما، تجربۀ تعریف وتمجید از کسی به کس دیگر را داریم، و پاسخی که آن شخص اغلب به ما داده، این است که ما مزخرف میگوییم، ولی بعداً ثابت گردیده که ما اشتباه نمیکردیم. ما با اینکار فقط احساسات بچگانه شخص مخاطب خود را، با تعریف نکردن از او به همان اندازه، جریحهدار کردهایم.
مطمئناً، هیچ چیزی مثل حسادت باعث نمیشود که ما مثل بچهها یا خدمتکاران زن رفتار کنیم. چاره معمول کار، یعنی خودداری مودبانه از تعریف و تمجید دیگران در صورت احتمال رنجیدگی مخاطبمان، مطمئناً ایدهی اشتباهی است. زیرا این رویکرد که ʼپاداش متعلق به همه استʽ، باعث پایین آوردن ارزش همه چیز به یک سطح متوسط میشود و در حکم لوس کردن کودک درون ما است.
راسل از طرف دیگر قضیه شروع میکند: اگر ما یکی از آن باستان شناسان یا از قبیل آنها هستیم، تکلیف اصلی ما این است که از هم پیشههای خود ایراد نگیریم، بلکه به دنبال دلیلی برای تمجید کردن از آنها باشیم. این کار به ما اجازه میدهد که راههای دیگری به جای روش منفی مقایسه خودمان با دیگران پیدا کنیم، البته بدون انکار اجزای سازنده مقایسه.
این کار ساده نیست، زیرا این روشی است که رسانهها، به وسیله آن موضوعات خود را معرفی میکنند: اینکه چه کسی باحرارت است، چه کسی نیست؛ چه کسی چاق است، چه کسی لاغر؛ چه کسی لباس زیبا پوشیده، چه کسی لباس زشت- در همه این موارد، تاکید همیشه روی قسمت منفی است.
قصد ندارم شما را تحریک به تماشای این فیلم نمایم، اما مظهر والای حسادت، پاریس هیلتون، در فیلمی به نام ʼزشت و زیباʽ بازی کرده است که اخیراً در پایگاه دادههای اینترنت به عنوان پنجاه و دومین فیلم بد تمامی دوران شناخته شد. می توانید موضوع فیلم را حدس بزنید: دختر زشتی که نمیتواند دوست پسر پیدا کند، بنابراین تغییرچهره میدهد، زیبا میشود و ادامه… به عنوان دستورالعملی برای حسادت، این فیلم بیشتر از این نمیتوانست اثرگذارتر باشد: یا باید در ظاهر زیبا باشید یا در باطن بیارزش .
به منظور جلوگیری از تٲثیرات مخرب جداسازی روانی جهان به زشت ها و زیباها، ما کار بهتری از گوش کردن به سفارش راسل، مبنی براینکه قبل از انتقاد دیگران به خودمان بنگریم، نمیتوانیم انجام دهیم. او معتقد است، وقتی چیز خوشایندی اتفاق می افتد، باید بدون درنگ و بدون فکر کردن به اینکه، شاید آن چیز مثل چیزهای دیگر خوشایند نباشد، به طورکامل از آن لذت برد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی