زمان لحظه ای استعاره‌ای مفید از زمان را برای یک علم اجتماعی به ارمغان آورد - نشر پیله

زمان لحظه ای

کتاب جامعه شناسی فراسوی جامعه ها
Rate this post

زمان

ما ملاحظه کرده‌ایم که مکانیک کوانتم درکی از زمان لحظه‌ای (و متقارن) را مدنظر قرار می‌دهد. چگونه ممکن است این برداشت استعاره‌ای مفید از زمان را برای یک علم اجتماعی به ارمغان آورد؟ در جوامع ما قبل مدرن استعاره‌های غالب، استعاره‌های مربوط به حیوانات مختلف، و به همین ترتیب استعاره‌های مربوط به انواع مختلف کار کشاورزی بودند. (بسیاری از این استعاره‌ها هنوز قدرتمندند).

در جوامع مدرن استعاره‌های غالب، مربوط به ساعت، انواع ماشین الات، و لنزهای عکاسی بوده‌اند. اما برای جامعه‌های پست‌مدرن، هولوگرام یک استعاره مفید است. هولوگرافی مبتنی بر عدم توالی، رابطه جزء-کل و پیچیدگی است. اطلاعات در بخش خاصی از هولوگرام قرار ندارد بلکه هر بخشی شامل اطلاعات مربوط به کل است و بر آن دلالت داشته و طنین آن را دارد، امری که بوهم آن را “نظم برآمده از دلالت” نام می‌نهد.

هولوگرام به معنی “نگارش کل” است. لذا تمرکز در اینجا نه بر اجزاء منفرد در حال حرکت، گذر از زمان و فضای متوالی، بلکه بر همه اطلاعاتی است که به شکل هم‌زمان جمع شده است. زبان علت و معلولی در اینجا نامناسب است زیرا ارتبا ط در این جالت هم‌زمان و لحظه‌ای می‌باشد.

هر چیزی دلالت بر چیز دیگر دارد و لذا هیچ یک از اجزاء مستقل در چنین سیستمی جداگانه قابل فهم نیست. در اینجا شباهت‌هایی وجود دارد با دیدگاه‌هایی که به تازگی در ارتباط با لایبنیتز رواج یافته‌اند که بنا بر آن هرموناد در متافیزیک مونادشناسی، از دیدگاه خاص مربوط به آن صاحبان آن دیدگاه‌ها، به مثابه آئینه‌ای از کل نگریسته می‌شود.

این استعاره هولوگرام می‌تواند با استعاره لنز عکاسی که استعاره‌ای قدرتمند برای معرفت‌شناسی مدرن است مقایسه شود. از طریق یک لنز، رابطه‌ای یک به یک میان هر نقطه در واقعیت و هر نقطه تصویری که روی صفحه یا فیلم نشان داده می‌شود وجود دارد. استعاره لنز دلالت بر متوالی بودن، و جدایی میان اجزاء و کل، و یک فرایند نسبتاً بسط یافته از طریق زمان ساعتی دارد که به‌وسیله آن تصویر تولید می‌گردد. این استعاره در اینجا مفید نیست.

من به برخی تغییرات تازه در روابط میان زمان، فضا و فناوری باز می‌گردم که تاییدی نظری و واقعی برای زمان لحظه‌ای فراهم می‌سازند. هاروی کوشیده است تا نشان دهد چگونه سرمایه‌داری مستلزم “ثابت‌های فضایی” مختلفی درون دوره‌های تاریخی است. در هر دوره سرمایه‌داری، فضابه طریقی سازمان می‌یابد که رشد تولید، بازتولید نیروی کار، و بیشینه‌سازی سود میسر گردد.

از طریق بازسازماندهی چنین زمان-فضایی است که سرمایه‌داری بر بحران‌های ادواری فائق می‌آید و بنیان‌هایی برای دوره نوینی از انباشت سرمایه و تغییر بیشتر فضا و طبیعت از طریق زمان پی می‌افکند.

هاروی تز مارکس در مورد نابودی فضا به‌وسیله زمان را توضیح می‌دهد و می‌کوشد نشان دهد چگونه این امر می‌تواند حرکت پیچیده‌ای از فوردیسم به انباشت منعطف در پسافوردیسم را فهم‌پذیر سازد. پسافوردیسم مشتمل بر یک امر ثابت مربوط فضایی جدید و مهم‌تر از همه روش‌های تازه‌ای است که از طریق آنها زمان و فضا بازنمایی می‌شوند. آنچه مهم است “فشرده‌سازی زمان-فضای” تجربیات و فرایندهای انسانی و نیز فیزیکی است.

این می‌تواند به صورت مصور در رابطه با تحرک جسمانی مشاهده شود. در قرن هجدهم سفر با پای پیاده از شرق به غرب سواحل ایالات‌متحده دو سال، در قرن نوزدهم باکالسکه چهارماه، در آغاز قرن بیستم با راه‌آهن چهار روز، و درپایان قرن بیستم با هواپیما کمتر از چهار ساعت زمان لازم داشت.

هاروی روشن می‌سازد چگونه این امر می‌تواند حس پیشگویی را، به معنایی که من پیش از این و در مورد زمانی‌که راه‌آهن برای اولین بار به حومه شهرها رسید آن را متذکر شدم، شکل می‌دهد. جورج الیوت، دیکنز، هاینه، بودلر، فلوبرت و بسیاری دیگر در رمان‌های خود برخی راه‌ها را مشخص کرده‌اند که از طریق آن‌ها زمان و فضا به شیوه‌ای متفاوت احساس می‌شوند. در این رمان‌ها یک “ساختاراحساسی” دگرگون یافته وجود دارد که به‌وسیله این تحرک سریعاً در حال تحول ایجاد می‌شود.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب جامعه شناسی فراسوی جامعه ها

155000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *