یونگ و سیاست
سیاست تمام و کمال در اختیار دولت است. دولت به سهم خود تحت عنوان سیاست، توسط افرادی که بالاترین مناصب دولتی را در دست دارند یعنی جایی که تمامی قدرت متمرکز شده اداره میگردد. هرکس که از طریق انتخابات یا از روی طمع قدرت به یکی از این جایگاهها میرسد، دیگر تابع حکومت نیست چرا که او خود سیاست دولت است و در محدوده موقعیت خود می تواند براساس تصمیم خود پیش برود.
همانند لویی چهاردهم (پادشاه مقتدر فرانسه) میتواند بگوید: که “من خود دولت هستم” بنابراین او تنها فرد یا حداقل یکی از آن افراد انگشت شماری است که میتوانند از امتیاز فردیت خود استفاده کنند به شرط آنکه بدانند چگونه خود را از برنامههای سیاسی دولت جدا سازند. با این حال احتمال فراوان وجود دارد که آنها برده خیال پردازیهای خود شوند.
چنین تک-سویی همیشه از نظر روانشناسی منجر به پیدایش تمایلات خرابکارانه ناآگاهانه می شود به همین خاطر بردهداری و شورش دو مقوله جدا نشدنی هستند. از این رو رقابت برای قدرت و بی اعتمادی محض تمام سازمان را از بالا به پایین در بر میگیرد. علاوه بر این، جمع برای اینکه به بی شکلی آشفته خود سر وسامان دهد دست به انتخاب رهبر میزند که او هم معمولاً بدون استثنا قربانی حس آگاهانه خود میشود که در تاریخ مثالهای بیشماری برای این موارد هست.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب خود کشف نشده