سیزیف اسطوره یونان
فروید یکی از قهرمانان اسطورهای یونان را به منظور تجسم رنج انسان معرفی میکند: او اُدیپ را به عنوان نماد حقیقت غیر قابل تحمل انتخاب میکند.
در اگزیستانسیالیسم، آلبر کامو سیزیف را برمیگزیند.
سیزیف توسط خدایان یونانی محکوم شده است که در جهان زیرین سنگی عظیمالجثه را تا بالای قلهی کوهی حمل کند و هر بار شاهد فروغلتیدن آن سنگ از قله باشد و این کار را باید تا ابد ادامه دهد.
به اعتقاد فروید، ادیپ قربانی شوربخت ناخودآگاه است: او در عین بیگناهی، محکوم شده تا تمایلات مگوی خویش را تجربه کند.
اما چه چیز سیزیف را به عنوان بدیلی اگزیستانسیالیستی، نمایانگر سویهی تاریک تجربهی انسانی میسازد؟
کامو اظهار میدارد که سیزیف در پیکرهی سرنوشت پوچ خویش، یک قهرمان محسوب میشود.
او ظاهراً به خاطر خوار شمردن خدایان، عشق بیش از حد به زندگی و امتناع از بازگشت به جهان زیرین برای تحمل مجازات موقتش، به این کیفر محکوم شده است.
این شکنجهی بخصوص، این تقلای بیهدف “که در آن تمام هستی صرف رسیدن به هیچ میشود”، چیزی است که توجه کامو را به خود جلب کرده است.
سیزیف نماد تحمل رنج تجربهی یک زندگی کامل، اما بیهدف است: داستان او نه نماد یک زندگی بد، که هجویهای دهشتناک بر یک زندگی حقیقتا خوب است.
او با تمام وجود دست به کار میشود و تلاش میکند که در جهان حضوری مثبت داشته باشد، اما با این حال، تمام اینها هر بار به هیچ تبدیل میشوند و این ربایش را پایانی نیست.
سیزیف امیدوارانه و با تحمل سختیهای کارش به زندگی ادامه میدهد و به گونهای دست به کنش میزند که گویی این کار سرشار از هدف است: درحالی که هیچ مقصدی ندارد.
با این حال، سیزیف یک قربانی صرف محسوب نمیشود.
کامو کمی درنگ میکند تا قهرمان خویش را در قله تماشا کند.
سنگ به سوی پایین سُر خورده است و او به زودی به دنبال آن خواهد رفت. اما تنها برای یک لحظه، سیزیف “فرصتی برای نفس کشیدن” دارد. مواقعی وجود دارد که او احساس سرخوردگی و گمگشتگی میکند.
اما در دیگر لحظات، او تمام قدرت خود را فرامی خواند؛ “این، همان لحظات آگاهی است”.
قهرمان یونانی ما، با وقار ناشی از نجابتش، نگاهی به وضعیت خویش میافکند، آن را میپذیرد و به سمت پایین سرازیر میشود. در این لحظه او خویش را آزاد و حتی خوشحال میسازد.
در طول قرن بیستم دو قهرمان مطرح میشوند: ادیپِ فروید به عنوان نماد ناخودآگاه و سیزیفِ کامو به عنوان نماد هوشیاری کامل.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم