در این خاک، از 3000 سال پیش از میلاد به این سو، اینجا و آنجا، فرهنگهایی عالیدر ظریفترین و والاترین معنا- رُشد کردهاند که هر یک، تنها بخش بسیار کوچکی از فضای زمین را اشغال کردند؛ و هر یک به نُدرت هزار سال دوام آوردهاند. شتاب در این خصوص، به فجایع اخیر تعلق دارد. هر دهه، معنایی دارد؛ و هر سال، “ظاهری” ویژهی خود.
فرهنگ ماشینی
و همین، تاریخ جهان در اصیلترین و موشکافانهترین معنای آن است. این گروه از تحولات پُرشور زندگی، به واسطهی نماد خود و “جهان” خود- یعنی، شهر- در مقابل روستای مرحله قبل نوآفرینی شد- این شهر سنگی که در آن، زندگی کاملاً مصنوعی مَسکن گرفته، از مام زمین طلاق داده شده، و کاملاً ضدِ طبیعی است- شهرِ اندیشهی بیریشهای است که جریان زندگی را از زمین بیرون میکشد، و از آنها در درون خود استفاده میکند.
اینجا است که جامعه با سلسله مراتبِ طبقاتی خود چون – نُجبا، روحانیون و بورژواها – به منزلهی نوعی درجهبندی مصنوع زندگی در مقابل پَسزمینهی دهقانی “صرف” به وجود میآید؛ زیرا تقسیمات طبیعی، قوی و ضعیف، و زیرک و نابخرد هستند- و به عنوان مسند تکاملی فرهنگی که کاملاً روشنفکرانه گردیده است.
در این زمینه: قدرت صنعتی
برگرفته از کتاب بشر و تکنیک