جنگ علیه علم
حتی علم نیز بیطرفی منصفانه خود را از دست داده است. طرفداران بسیار خشمگینش، مشتاقانه در تلاشاند تا از اسلحههای خود برای شرکت در نبرد علیه دشمن استفاده کنند. بهطوریکه انسانشناسان مجبور شدهاند مخالفان خود را فرومایه و فاسد اعلام کند و روانپزشکان آنها را آشفتۀ ذهنی تشخیص دهند.
اما باید این احتمال را در نظر گرفت که ما بیش از حد معقول تحت تأثیر پلیدیها و شرارتهای این دوره قرار گرفتهایم و حق نداریم آنها را با شرارتهای دورههای دیگر مقایسه کنیم که در آن زندگی نکردهایم.
باید در نظر داشت، وقتی در این ماشین وحشتناک جنگ، فرد غیرمبارز مهرۀ ناچیزی به شمار میرود، در رفتار و موقعیتش احساس سردرگمی میکند و همین موضوع مانع از فعالیتهایش میشود.
ازاینرو، به نظرم هر توصیهای ولو اندک، اگر وضعیت را برای درک او آسانتر کند، بسیار باعث خرسندی و خشنودی وی میشود. از جمله عواملی که موجب درماندگی روحی، انزوا و گوشهگیری فرد میشود و در نتیجه، تحمل این وضعیت برایش دشوار میشود، دو عامل ویژهاند که ترجیح میدهم بر آنها تأکید کنم و به بحث بپردازم.
منظور من ناامیدی و سرخوردگیهایی است که جنگ باعث آنها میشود و موجب تغییر نگرش و تمایل به مرگ میشود که در همۀ جنگها مشترک است و ما را به این تغییر نگرش وامیدارد.
برگرفته از کتاب تاملاتی درباره جنگ و مرگ
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم