فراروایت نقطهای است که در آن تاریخنگاری نخبگان با تاریخ در مفهوم عامیانه روبرو میشود، پیشفرضهای عمدتاً مسلم اجتماعات باسواد درباره گذشته دور و نزدیکشان. فراروایت چیزی کاملاً مشابه گاهشماری رویدادها نیست که برای مثال کاتب دربار بابلی یا مورخ رسمی امپراتوری چین نوشته است، زیرا نتیجهای را فرض میگیرد که در گذشته بهدست نیامده اما اکنون وجود دارد یا در آینده وجود خواهد داشت و رویدادها در راستای آن انجام گرفتهاند یا در حال انجام هستند.
فرا روایت
فراروایت در وهله اول توسط طبقات باسواد پدید میآید که دارای منابع، زمان و اوقات فراغت برای تأمل در چنین موضوعاتی هستند و به انواع روشهای، کتبی یا شفاهی، به تخیل عمومی منتقل می شود. بنابراین، فراروایت یک دغدغه صرفاً فکری نیست؛ و میتواند بهعنوان نیروی محرک قدرت عظیمی عمل کند که طی قرنها گسترش یافته است.
فراروایت تاریخ قابلاحترامی در دوران باستان دارد. اولین نمونه مستند آن برساخت هویت یهودی از طریق تجارب اسکان، شکست، تبعید، سپس بازگشت به فلسطین و بهدنبال آن اشغال یونانی و رومی است. از تفسیر این رویدادها توسط طبقه کاهنان و بعدها دانشمندان خاخام پس از ویرانی معبد در سال ۷۰ میلادی، انتظار یک شخصیت مسیحایی الهام گرفته از خداوند پدید آمد که اول از همه ملت یهود و سپس کل جهان را نجات دهد. بهعبارت دیگر، یهودیان دوران باستان به تصور تاریخ بهمثابه نمایشی مقدس با نقش اصلی خود رسیدند، تصوری که تا به امروز در میان اقشار مهم جامعه وجود دارد و در امور عمومی تأثیرگذار است.
کلیسای مسیحی که در ابتدا از فرهنگ یهودی نشأت گرفت، اما خیلی زود این ارتباط را از دست داد، فراروایت را در اختیار گرفت و آن را با اهداف خود منطبق ساخت، با عیسی ناصری در نقش مسیحایی همراه با تصویری بسیار متفاوت که میبایست کارکرد مسیحایی او با تقدیر مسلمش بهعنوان یک شورشی اعدام شده منطبق باشد. بنابراین، در روایت مسیحی، پایان تاریخ (به هر دو معنای این واژه) هم در آینده مشخص میشود، اما این بار اوج رویدادی کاملاً فراطبیعی است، همراه با آخرالزمانی که تحت مدیریت و نظارت مستقیم خداوند انجام میشود و در آن مردگان دوباره از گورهای خود برمیخیزند.
در این زمینه: پست مدرنیسم چیست
برگرفته از کتاب پست مدرنیسم و تاریخ