قدرت و دل رحمی
راسل معتقد بود که کشمکش بین والدین و کودکان در درجه اول، ریشه در علاقه ما به مهربانی کردن و همچنین به لذتی که ما در صورت اعمال قدرت روی یک شخص درمانده احساس می کنیم، دارد.
کودکان در درست کردن یک صبحانه کامل انگلیسی افتضاح هستند. از دخترشش ساله خود بخواهید که به پشتبام رفته و بشقاب ماهواره را تنظیم نماید، اگر این کار را انجام دهید، هرگز غرزدن او تمامی نخواهد داشت. اگر روراست باشیم، وقتی که شما تلاش بیثمر کودکان دوره ابتدایی در تعویض لاستیک یک اتومبیل را میبینید، متوجه می شوید که چرا مکانیکها به خاطر این رقابت، قیمتهای خود را پایین نمیآورند.
همان طور که راسل به درستی اشاره میکند، کوچک ترها نیازمند والدین خود هستند. تلفیق صمیمانهای از قدرت و دلسوزی در این خصوص وجود دارد. موجود تازه به دنیا آمده، درمانده است و تکانهای درونی، ما را تشویق میکند که نیازهای او را برطرف سازیم، تکانهای که، راسل میگوید، نه تنها عشق والدین به کودک را ارضاء میکند، بلکه علاقه والدین برای اعمال قدرت را نیز برطرف میسازد. به نظر میرسد که از همان سن پایین، از طرف والدین، تضادی بین عشق به قدرت و علاقه به مهربانی به کودک وجود دارد.
اما این غیرطبیعی، یا الزاماً، دلیلی بر خوشبخت نبودن نیست. نوزادان با آن کله های کوچک و پرزمانند خود و نیاز به پوشکهای تمیز، در موقعیتی قرار ندارند که کمک کوچک ما را رد کنند. این ما را وادار میکند که شکل صحیح کمک را در مورد آنها بکار ببریم و ترس راسل، که تا حدی از دوران کودکی خود ناشی میشود، این است که ما از روی دغل، لباس نظام سالم بر تن عشق به قدرت، بپوشانیم.
هم فکر او در این رابطه، دکتر بنجامین اسپاک بود که در آن زمان، هنگامی که راسل مشغول نوشتن کتاب خود بود، او هنوز کتاب خود با نام ‘ کتاب روش های مراقبت از نوزاد و کودک’ را چاپ نکرده بود. دکتر اسپاک هرگز طرفدار آسانگیری یا کنارهگیری از مسئولیت نسبت به بچهها نیست. او به این مسئله که نوزادان میتوانند راه خود را پیدا کنند، بیشتر از اینکه آنها بتوانند یک صبحانه انگلیسی درست کنند، اعتقاد نداشت. با این حال، او به سنت دیرین تربیت بچه ها از طریق نوعی شیوه رفتاری که دانشمندان برای تربیت موش ها استفاده میکردند، پایان بخشید.
از کارهای جدید دکتر بنیامین اسپاک که بیشتر از موارد دیگر در اذهان مانده است، این بود که اعتقاد داشت، هنگامی که کودک شما گریه میکند، باید او را آرام سازید. این مسئله امروز منطقی به نظر میرسد، اما پنجاه سال پیش، باور بر این بود که ما باید بگذاریم بچهها گریه کنند تا این حیوانات کوچک فکر نکنند که با گریه میتوانند همه چیز را بدست بیاورند و آن چیزی که به آنها میدهیم، پاداش گریه آنهاست.
راسل پیشنهاد میکند ما اعمال نظمی که کودک ما را خوشبخت تر می کند و او را برای موفقیت در جهان تواناتر میسازد، یعنی اعمال نظم مثبت را، از اعمال نظمی که فقط به این علت انجام می شود که ما پدر و مادر کودک هستیم، یعنی اعلام نظم منفی، جدا سازیم: کودک هر چه سریعتر، تا آنجا که ممکن است، باید یاد بگیرد که روی پای خودش بایستد، که به گفته او، این کار برای تکانه قدرت والدین، ناخوشایند است.
در نهایت، والدین زورگو همیشه شکست خواهند خورد. هیولاهای دوست داشتنی ما انتقام خود را خواهند گرفت. آنها اغلب، همان طور که راسل میگوید، کاملاً برعکس آنچه که ما توقع داشتیم، بزرگ میشوند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی