پروپاگاندا
از دید هیتلر قدرت بخشی از پروپاگاندای مؤثر بود. تودهها برای جنبشی که در قبال آنچه در پروپاگاندایش آن را شرّ میخواندش مدارا میکند، احترامی قائل نیستند.
راز بهدستآوردن تودهها «اراده و قدرت» است. هیتلر بسته به شرایط، هوادار طیف وسیعی از شدت عمل یا قدرت متناسب بود. هر چیزی که نمایانگر قدرتی بود که تودهها را از خود گریزان نمیکرد، مورد تأیید او قرار میگرفت. اجتماعات عظیم و راهپیماییها همواره ابزاری قدرتمند هستند.
هیتلر متذکر شد اجتماعات مارکسیستی حتی بر خود وی تأثیر داشت: «پس از جنگ، شاهد تظاهرات تودهای مارکسیستها در مقابل کاخ سلطنتی و پارک لاستگاردن بودم.
از دیدگاه ناظر بیرونی دریایی از بیرقها، شالها و گلهای سرخ به این تظاهرات که حدود صد و بیست هزار نفر در آن شرکت داشتند جلوهای عظیم بخشید.
من بشخصه میتوانستم احساس کنم و بفهمم که مردم چقدر راحت تسلیم جادوی وسوسهانگیز منظرهای با این عظمت میشوند.» هیتلر از اهمیت اسآ (پیراهن قهوهایها) و اشتیاق پیروانش برای جاندادن در راه جنبش نوشت. قدرتنمایی کسانی را که هنوز به جنبش نپیوسته بودند تحتتأثیر قرار میداد.
دولت حتی سلاحهای قویتری نیز در اختیار دارد و هیتلر در توصیف محوریت قدرت متوجه این امر بود. رهبری مستلزم استفاده از قدرت است: «اعتقاد راسخ به حق استفاده از وحشیانهترین سلاحها همواره با وجود ایمانی تعصبآمیز به ضرورت پیروزی نظم نوین انقلابی بر روی زمین پیوند خورده است.» تودهها تحتتأثیر آموزهای قرار میگیرند که هیچ رقیبی را بر نمیتابد و به توانایی و حق خود برای منقاد کردن اطمینان مطلق دارد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب کمرهای خم شده